سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Slide 1

حضرت امام خمینی (ره)

پیام تسلیت مدیریت وبلاگ گنجهای معنوی به دوستداران ولایت ورهبری و تمامی مسلمانان جهان به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی امام خمینی(ره).

«سنت شایسته ای را که سران این امت بدان عمل کرده اند، و عامل وحدت و مصلحت ملت است نقض مکن و سنت ناشایستی که به سنتهای صالحه پیشین زیان میرساند، ابداع مکن، که پاداش برای بنیانگذار آن سنت صالحه است و گناه برکسی که آنرا نقض نماید.»

 

 

 

ادامه مطلب...





جایگاه نقد و نقدپذیرى در اسلام

در آموزه هاى دینى، به مقوله نقد و نقدپذیرى، اهمیت فراوان داده شده است. واژه هاى: نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصى به حق، دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر، هر یک به گونه اى، اهمیت و جایگاه نقد و نقدپذیرى را بیان مى کنند.
خداوند در قرآن مى فرماید:
«… فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه….»25
پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا مى دهند، آن گاه بهترین آن را پیروى مى کنند، مژده بده….
در کلمه «استماع» نکته و نغز ویژه اى نهفته است که در «سماع» نیست. گوش فرادادن، شنیدن سخن دیگران، غیر از به گوش خوردن است.آن که گوش فرا مى دهد، نقد و بررسى هم مى کند، تمام پیامدهاى خوب و بد و زیبا و زشت سخن را مى سنجد، آن گاه دست به گزینش مى زند. به هنگام برگزیدن نیز، میان خوبها و خوب ترها، به گونه اى ارزیابى مى کند و در پایان با آگاهى و بررسى همه جانبه، سخن نیکوتر و پیشنهاد به واقع نزدیک تر و طرح و برنامه خردمندانه تر را بر مى گزیند.
قرآن به مؤمنان فرمان مى دهد:
«وذکّر فإنّ الذکرى تنفع المؤمنین.»26
و پند ده; زیرا که پند در مؤمنان سودمند افتد.
یادآورى، فراموشیها و ناآگاهیها را به هشیاریها و بیداریها دگر مى کند و همگان را به حضور و مراقبت همه سویه فرا مى خواند در چنین جامعه اى، کم کاریها، کندکاریها و بدکاریها، کم تر به چشم مى خورد و هر یک از مردمان وظیفه خود مى دانند که نسبت به دیگران هشدار و یادآورى داشته باشند، تا کارها در روال و روند واقعى خود قرار گیرد. بسیارى از آیات شریف و روایات بر این معنى دلالت دارند که مؤمنان و باورمندان، نباید به افراد چاپلوس و کسانى که همواره از خوبیها سخن مى گویند و بر سستیها سرپوش مى گذارند، میدان دهند و اینان باید دوستانى برگزینند که در کنار ستایش، به نقد رفتار و کارکرد آنان نیز، بپردازند. آینه گون، خوبى و بدى، شایستگى ها و کاستیها بر آنان بنمایاند.27
امام صادق(علیه السّلام) مى فرماید:
«المؤمن اخوالمؤمن، عینه ودلیله لایخونه ولایظلمه ولایغشه ولایعده عدة فیخلفه.»28
مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنماى اوست، هرگز به او خیانت نمى کند و ستم روا نمى دارد، با او غش و تقلب نمى کند و هر وعده اى به او دهد، سر بر نخواهد تافت.
امام موسى بن جعفر(علیه السّلام) درباره برنامه ریزى زندگى مؤمنان و جایگاه نقد و نقدپذیرى در آن مى فرماید:
«… و ساعة لمعاشرة الأخوان الثقات الذین یعرفون عیوبکم ویخلصون لکم فى الباطل.»29
و بخشى را براى رفت و آمد با برادران دینى مورد اعتمادى که از کاستیها و سستیهاى شما باخبرند و بى خدعه و نیرنگ آنها را به شما گوشزد مى کنند، ویژه سازید.
در این سخن معصوم، چند نکته آموزنده و الهام بخش به چشم مى خورد:
1. بایستگى برنامه ریزى و سرمایه گذارى براى آسیب شناسى فردى و اجتماعى در جامعه دینى.
2. انتقاد پذیرى و پیدا کردن ناقدان خالص و مورد اعتماد.
3. ناقدان باید دردشناس و داراى معرفت در مسائل مورد نقد باشند.
4. نقد باید بدون خدعه و نیرنگ و خالص و ناب باشد.
در مجموع مى توان نتیجه گرفت: نقد به معناى جداسازى سستیها از تواناییها وتلاش و کوشش در جهت از بین بردن کاستیها و یا کم کردن آنهاست. نقد، جایگاه ویژه و با اهمیتى دارد و پرورش یافتگان مکتب اسلام، آن را به عنوان اصل ضرورى و لازم در زندگى انسانها، و بویژه مؤمنان پذیرفته و سفارش کرده اند.
امام خمینى، تربیت یافته مکتب وحى، از چشم انداز زیبایى به نقد نگریست که توانست زیباییهاى بسیار بیافریند. او، در سراسر زندگى معنوى خود، هم با نقدهاى علمى و اجتماعى خود، جامعه را به آبشخور اصلاح رهنمون شد و هم با نقدپذیرى، فرهنگ نوینى بنا نهاد.
او، پیش از پیروزى انقلاب، که در حوزه در کار تدریس و نیروهاى دینى و انقلابى بود، روحیه نقد و انتقاد و اشکال و اعتراض منطقى و مستدل را در حوزه درسى فقه و اصول خود رواج مى داد و به شاگردان روش نقّادى مى آموخت و خطاب به آنان مى گفت:
«مجلس درس و بحث است، مجلس وعظ و خطابه نیست،چرا ساکت هستید و حرف نمى زنید.»30
او، ضمن پاسداشت جایگاه بزرگان و پیشینیان حوزوى و بهره مندى از تلاش علمى آنان، به نقد و بررسى موشکافانه دیدگاههاى آنان مى پرداخت و هیچ بزرگى، بزرگى او سبب نمى شد که دیدگاه وى در بوته نقد قرار نگیرد. او، همیشه به شاگردان سفارش مى کرد:
«هر سخنى گفته مى شود، به نظر تنقید بنگرید، هر چه صاحب سخن هم بزرگ باشد، انسان نباید فوراً حرف او را بپذیرد، بلکه باید دقت و بررسى کند.»31
امام در دانش فقه و اصول، دیدگاههاى فقیهان و عالمان بزرگى چون: میرزاى نائینى و اصفهانى را عالمانه نقد مى کرد و به تجزیه و تحلیل دیدگاههاى آنان مى پرداخت. ایشان، در مسائل سیاسى و اجتماعى نیز همین روش را به کار گرفت. پدیده ها را درست تجزیه و تحلیل و ریشه یابى مى کرد و سپس آنها را با منطق و استدلال به نقد مى کشید و آن را عامل رشد و بالندگى مى دانست:
«انتقاد بجا و سازنده، باعث رشد جامعه مى شود. انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدایت دو جریان مى شود. هیچ کس نباید خود را مبرّاى از انتقاد ببیند….»32
جامعه بالنده، مانند بچه اى است که پس از دوران شیرخوارگى نیروهاى مغزى و استعدادهاى درونى و ذاتى اش اندک اندک شکوفا مى گردد و روحیه کنجکاوى وى، نسبت به آنچه در پیرامون او مى گذرد، بیش تر و دقیق تر مى شود. پرسشهایى براى وى پیش مى آید و آنها را بر زبان جارى مى کند در پاسخ او نباید گفت: ساکت باش، فضولى نکن! سن و سال او چنین مى طلبد که بپرسد و مسایل را بکاود. و همین، نشانه سلامت فکر و قواى مغزى اوست. جامعه به معناى مجموعه انسانها در جهت زندگى مشترک و جمعى نیز، همواره رو به تکامل و پیشرفت است. طبیعى است که در روند حرکت جامعه به سوى آرمانهاى انسانى و ارزشى، زمینه هاى پرسش و نقد به وجود مى آید و گروهى آن پرسشها را به زبان مى آورند و یا در نوشته هاى خود مطرح مى کنند. فضا و بستر جامعه باید به گونه اى آماده شود که همگان پذیرش نقد و انتقاد را داشته باشند.
با پیروزى انقلاب اسلامى و رخت بر بستن حاکمیت استبداد، فضاى عطرآگینى به وجود آمد که مردم مسلمان ایران ره صدساله را یک شبه پیمودند. بینشها به رشد و بالندگى رسید و مردم، هر یک، به نوبه خود داراى تجزیه و تحلیل شدند، کژیها و ناراستیها را بر نمى تافتند و نقد حاکمان و مدیران انقلاب را حق اصلى و اساسى خود مى شمردند; زیرا این بار با کوله بارى از تجربه تلخ گذشته به میدان آمده بودند و از ورود آسیبها و آفتها به بدنه و درونِ نظام اسلامى، بیم داشتند.
در این فضاى آماده، امام همچون دیده بانى آگاه و دورنگر، با استفاده از تجربه هاى شخصى و تاریخى و با الهام از تعالیم و آموزه هاى دینى، فرهنگ نقد را گسترش داد و با شجاعت تمام گفت:
«هر فردى حق دارد مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمانان را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده دهد.»33
انتقادگرى و انتقاد پذیرى را امام به عنوان یک فرهنگ در جامعه دینى مطرح کرد و بر این باور بود: نوآورى و ابتکار و رشد و حیات جامعه در سایه پرسش و پاسخ و نقد و انتقاد به دست مى آید. از این روى، بى تفاوتى و نظاره گرى را در جامعه دینى نمى پسندید و همگان را به خیرخواهى و نظارت بر امور مسلمانان و اهتمام به کار مردمان فرا مى خواند:
«ما از جانب خداى تعالى مأمور ممالک اسلامى و استقلال آنها هستیم و ترک نصیحت و سکوت را در مقابل خطرهایى که پیش بینى مى شود، براى اسلام و استقلال مملکت جرم مى دانیم، گناه بزرگ مى شماریم.»34

ویژگی هاى بایسته ناقدان

جایگاه نقد در ساماندهى امور و ساختن و به کمال رساندن مدیران بر کسى پوشیده نیست. انتقادگرى و انتقادپذیرى از نشانه هاى مجموعه انسانى سالم و مدیریت شایسته به شمار مى رود.
نقد، گرچه حقى است عمومى و همگانى و کسى نمى تواند مردم را از این حق، بى جهت محروم سازد، لکن شرطهایى لازم است رعایت و توجه شود، تا نقد کامل و کارساز گردد. در این جا نگاهى داریم به این بایستگیها در آموزه هاى دینى و سخنان اسلام شناس ناب اندیش، امام خمینى.

الف. شناخت و تحلیل رویدادها

شناخت رویدادها و حرکت و حضور در متن آنها و پدیده هاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و آگاهى از وجود زمینه ها و گنجاییها و بازدارنده ها و تحلیل همه سویه آنها، از پیش درآمدهاى مهم و بنیادى نقد ناقدان به شمار مى رود.
در مجموعه هاى روایى براى کسانى که مى خواهند امر به معروف و نهى از منکر کنند و این وظیفه و تکلیف دینى را به شایستگى انجام دهند، ویژگیهایى بیان شده است، از جمله:
«عالم بما یؤمر و عالم بما ینهى، عادل بما یؤمر و عادل بما ینهى.»35
به آنچه فرمان مى دهد و از آنچه باز مى دارد، آگاهى داشته باشد و در هر دو مورد، عدل و داد را نگهدارد.
روشن است آن که بدون آگاهى و شناخت واقعیتها، برنامه ها و سیاست ها، مدیران اجرایى را زیر سؤال مى برد و از چپ و راست آنها را به نقد مى کشد، کارى نافرجام و بى اثر و یا دست کم، کم اثر انجام مى دهد و زیانى که از سوى او به مردم وارد مى شود، بیش از سود آن خواهد بود.
امام راحل درباره شرایط آمران به معروف و ناهیان از منکر مى نویسد:
«ان یعرف الآمر والناهى ان ما ترکه المکلف او ارتکبه معروف او منکر فلایجب على الجاهل بالمعروف والمنکر….»36
کسى که امر و نهى مى کند، باید آگاهى داشته باشد که آنچه از معروفها که در جامعه جامه عمل نمى پوشد چیست؟ و آنچه انجام مى گیرد از منکرها کدام است بنابراین، کسى که چنین شناختى ندارد، بر او انجام این دو وظیفه لازم نیست.
و مى افزاید:
«یجب تعلم شرائط الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر وموارد الوجوب والعدم والجواز و عدمه حتى لایقع فى منکر فى امره و نهیه.»37
واجب است که [ناقدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر] شرایط معروف و منکر را فرا گیرند و موارد واجب بودن و جز آن را بشناسند، تا این که در انجام این دو فریضه، خود گرفتار منکر نشوند. از این دیدگاه فقهى امام، چنین به دست مى آید که هرگونه نقد و انتقاد در مسائل سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و… باید از روى آگاهى و شناخت صورت بگیرد.
آن که مى خواهد از ارزشها دفاع کند و جلو ضد ارزشها را در جامعه بگیرد، شایسته است پیش از آن خود را با سلاح آگاهى همه سویه آماده سازد، وظیفه خود را به درستى بشناسد، آن گاه دست به انجام وظیفه بزند. هر موضوعى را که مى خواهد به نقد بکشد و امر و نهیى نسبت به آن داشته باشد، باید تمام زوایاى آن را بجوید و احتمالها را پیش روى نهد، آن گاه، با تجزیه و تحلیل منطقى و روش و شیوه اى خردپسند و همسو با شریعت، نکته هاى مورد نظر خود را بیان کند.
شهید مطهرى در این باره مى نویسد:
«تفقه در دین که در این آیه ذکر شده است «… لیتفقّهوا فى الدین» مستلزم آن است که انسان واقعا نقّاد باشد و کار نقّادى او به آن جا کشیده شود که هر چیزى را که گفته مى شود با امر دین تماس دارند، بتواند تجزیه و تحلیل کند.»38
به دیگر سخن، دیندارى و دین شناسى دو مقوله است.هر دیندارى، دین شناس نیست. و سوگمندانه بیش ترین ضربه ها هم از همین گونه افراد به اسلام وارد شده و مى شود. مؤمن راستین، با زیرکى و هوشمندى مسائل را پى گیرى مى کند و هرگز سوژه به بیگانگان و غیرخودیها نمى دهد.
از این رو امام راحل با لحنى پدرانه و خیرخواهانه به ناقدان ناآگاه مى گوید:
«تقاضا این است که قبل از آشنایى به مسائل، به اشکال تراشى و انتقادکوبنده و فحاشى برنخیزید و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگرى قلدرها و جهل توده ها، امروز طفلى تازه پا و ولیده اى محفوف به دشمنهاى خارج و داخل، رحم کنید.»39
آسیبى که نظام از سوى ناقدان ناآگاه و متحجّر مى بیند، کمتر از آسیبى نیست که از دشمنان کینه توز مى بیند. شمارى از خودیهاى غافل و یا جاهل، نسبت به پاره اى از مسائل جزیى آن چنان واکنش شتاب زده و تند نشان مى دهند و اصل نظام و مدیران آن را هدف حمله هاى خود مى گیرند که دشمنان قسم خورده هم به گرد آنان نمى رسند. این ناقدان ساده دل و ناآگاه و زود باور و ظاهر نگر، جریان گسترده بى دینى، قلدرمآبى، ستم، حیف و میل بیت المال،اسرافها و اترافهاى کلان، نوکرمآبى، و سیطره استعمار را از این سرزمین از یاد برده اند و آبادانى و آزادى و عزت و سرورى که انقلاب اسلامى و نظام مقدس جمهورى اسلامى به این مرز و بوم به ارمغان آورده، نادیده انگاشته اند، هر روز به بهانه اى آتش کینه بر سر ملت و نظام مى ریزند. و نظام اسلامى را که زلال ترین و ناب ترین و مردمى ترین نظام در جهان است، نظام قرون وسطایى مى خوانند مسؤولان نظام را متهم به خشونت، قانون شکنى و… مى کنند.
این افراد، که براى رسیدن به هدفهاى ناپاک و برنامه هاى تنفرانگیز خود لباس عوض کرده اند و خود را مصلح و خیرخواه جلوه مى دهند، با این که سابقه آنان روشن است بر کرسى احساس تکلیف مى نشینند و لجن مى پراکنند، نه مصلحت جامعه را مى شناسند و نه قوه بازشناسى خوب از بد را دارند. حقد و کینه است که آنان را به جوش و خروش آورده و نه احساس تکلیف و گرنه هر حکومتى،حتى حکومت معصوم(علیهم السّلام) کاستیهایى دارد و زوایاى نازیبایى شاید به چشم بخورد و خلافهاى بزرگ و کوچکى شاید انجام بگیرد و… و در حکومت علوى هم والیان و فرماندهان برجسته حکومتى، گاه به گناه بزرگ و فساد مى غلتیدند و گاه به خطا و اشتباه مى افتادند.
این واقعیتهاى عینى و تاریخى را نباید نادیده گرفت و با ارزیابى عملکردهاى مسؤولان نظام در مقایسه با نظام پیشین عدل و انصاف را در انتقادها باید در نظر داشت:
مؤذن بانگ بى هنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشته است
درازى شب از چشمان من پرس
که یک دم خواب در چشمم نگشته است
رهبر معظم انقلاب، در زمان حیات امام، سخنانى دارند که در این بحث رهگشاست:
«امروز که تمام چارچوب نظام بر مبناى اسلام است، در رأس این نظام یک مجتهد عادل زکیّ تقى زاهد است… اگر یک وقت اشتباهى هم سر بزند، انگار دیگر شیعه و تنها کشور شیعه تمام شد، اصلاً نه کار مى کنند نه کمک مى کنند، نه همکارى مى کنند، نق هم مى زنند، اینها بر اثر چیست؟… بعضى بر اثر هواى نفس و اغراض و امراض است و بعضى هم بر اثر تحلیل غلط و درک غلط است.»40

پی نوشت ها :

25. سوره «زمر»، آیه 18.
26. سوره «ذاریات»، آیه 55.
27. «اصول کافى»، ج638/2; «فهرست غرر»، ج203/7، چاپ دانشگاه.
28. «اصول کافى»، ج133/2.
29. «تحف العقول»، 302/، بیروت.
30. «سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى»، ج25/2، پیام آزادى.
31. همان149/.
32. «صحیفه نور»، ج48/21.
33. همان، ج190/4.
34. همان، ج120/1.
35. «تحف العقول»، 263/، بیروت.
36. «تحریرالوسیله»، ج466/1.
37. همان.
38. «اسلام و مقتضیات زمان»285/.
39. «صحیفه نور»، ج180/21.
40. «حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى»، ج273/1، سازمان تبلیغات




یکی از علت هایی که قرآن به بیان داستان ها ی مختلف از سرگذشت اقوام مختلف می پردازد ، عبرت گیری آیندگان از گذشتگان می باشد .

یکی از موضوعاتی که جای سخن وعبرت پذیری می باشد ، داستان سرگذشت قوم بنی اسرائیل و روی گردانی آنان از خداوند به سمت گوساله سامری است .

 


 

 

 

آیا امکان دارد امتی که خدا پرست است ، روزی گوساله پرست شود ؟

با توجه به ماجرای بنی اسرائیل ، می بینیم که این امکان وجود دارد . برای دچار نشدن به چنین سرنوشتی ، کافی است که علل انحراف آنان را بشناسیم .

دلایل انحراف قوم بنی اسرائیل

قرآن از دلایل مهم این انحراف را ، تأثیر محیط و نداشتن ایمان واقعی معرفی می کند.

 

انواع ایمان

ما دو نوع ایمان داریم ؛ ایمان عمیق  وایمان سطحی .

روایات ایمان حقیقی و سطحی را این گونه معنا می کنند ؛  «ایمان حقیقی آن است که هم به دل و هم به زبان و هم در عمل نشانه ای داشته باشد اما ایمان سطحی ،ایمانی است که تنها نشانه آن ، زبان است .»(بحارالانوار ،ج 22 ، ص352)

گاهی ایمان سطحی ، به ایمان واقعی تبدیل می شود !

فرعون تمام ساحران ماهر شهر را جمع کرد و به آنان وعده داد که اگر بتوانند بر موسی چیره شوند و به وسیله سحر آبروی موسی را بریزند ، پاداش خوبی به آنان خواهد داد .

روز موعود فرا رسید و ساحران به مبارزه با موسی و رسیدن به پاداش های مادی فراوان از فرعون ، به میدان آمدند ، اما آنان هنگامی که قدرت غیبی موسی را مشاهده کردند ، فهمیدند که کار حضرت موسی ، سحر نیست بلکه کاری مافوق مادی و خدایی می باشد ، درآن لحظه بود که به خدای موسی ایمان آوردند .

وقتی فرعون دید که ساحران نقشه ی او را برهم زدند ، آنان را به عذاب عظیمی وعده داد .

اما ساحرانی که اکنون گام در ایمان حقیقی نهاده بودند ، رو به فرعون کرده و گفتند : «فاقض ؛ ‌ای فرعون ! قضاوت کن! هر کاری می‌خواهی بکن ، قدرت تو محدود به همین دنیا است ، به درستی که تو فقط در همین دنیا می‌توانی حکم کنی .»

کسانی که منتظر بودند به عنوان جایزه ، سکه‌ای از فرعون بگیرند، بعد از مدت بسیار کوتاهی کارشان به جایی رسید که به ایمان حقیقی دست پیدا کرده و نه تنها پاداشی از او نمی خواستند ، بلکه با بیانی اظهار کردند که ؛ تمام هستی دیگر برای آنها ارزشی ندارد.

نداشتن ایمان واقعی وحقیقی ، بنی اسرائیل رابیچاره کرد !

قوم بنی اسرائیل ، به دلیل اینکه ایمان واقعی نداشته و تنها به سطح ظاهری ایمان اکتفا کرده بودند ، اندک زمانی بیش نتوانستند به وسیله ایمانشان برقرار باشند وسرانجام به توسط ظواهر دنیا که سامری یکی از مصادیق بزرگ آن بود ،  نابود شدند .

خدا می فرماید: با هیچ کس رابطه خویشاوندی و قومیتی نداریم ، با کسی هم دشمنی نداریم ، قانون این است که هر امتی که پس از پیروزی منحرف شود ، آن امت را سرزنش وسرکوب خواهیم کرد

نقش محیط در پرورش افکار و عقاید

گوساله سامری

قوم بنی اسرائیل که به موسی ایمان آورده وقدرت خداوند را در نجات قوم موسی را دیده وفرجام کار فرعونیان را در برابر رود نیل مشاهده کرده بودند ، نه تنها درس وعبرت نگرفته بلکه روشن ترین بیّنات و نشانه ها را نیز فراموش کردند و سرانجام از خدای موسی روی گردان شدند .

( اصولاً ما انسان ها هرگاه در مشکلات گیر می‌کنیم ، خدا را صدا می ‌زنیم ، قرآن نیز از این مسئله از انسان ها انتقاد می کند و می‌گوید: « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»(عنکبوت/65)

مردم وقتی کارشان گیر می کند ، یا الله می گویند و خدا را صدا می زنند ، اما وقتی که از مشکلات نجات پیدا می کنند ، همه چیز را فراموش کرده و مشرک می شوند .)

هنگامی که به قدرت خداوند ، رود نیل برای آنان خشک شد و آنها به سلامت از آن عبور کردند ودرمحیط بت پرستان قرار گرفتند ، محیط درآنان در آنان اثر کرد وفوراً به مخالفت باموسی پرداخته و به او گفتند : «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ»(اعراف/138)  تو هم برای ما بتی همانند بت آنان بساز !

 

ظلم های بنی اسرائیل

آیه‌های زیادی در قرآن پیرامون ظلم های بنی اسرائیل بیان شده است ؛

 1- «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ»(نساء/155)

2 - «وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّه»(همان) به آیات خدا کفر ورزیدند.

3 - «وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقّ‏ٍ»(همان) پیامبران را کشتند.

4 - «وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ»(همان) گفتند:برقلب ها و دل های ما پرده ای افتاده است .

5- «وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»(نساء/156) به حضرت مریم بهتان زدند.

6- «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ‏ً»(نساء/157)

 

نتیجه ی کفران نعمت بنی اسرائیل !

 

«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ»(نساء/160) خداوند می فرماید : به خاطر ظلم هایی که بنی اسرائیل مرتکب شد ، «حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ» بسیاری از نعمات پاک و طیب را برایشان حرام کردیم .

 

اصولاً ما انسان ها هرگاه در مشکلات گیر می‌کنیم ، خدا را صدا می ‌زنیم ، قرآن نیز از این مسئله از انسان ها انتقاد می کند و می‌گوید: « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ» مردم وقتی کارشان گیر می کند، یا الله می گویند و خدا را صدا می زنند ، اما وقتی که از مشکلات نجات پیدا می کنند ، همه چیز را فراموش کرده و مشرک می شوند

کارهای خدا سنت است

خدا می فرماید: با هیچ کس رابطه خویشاوندی و قومیتی نداریم ، با کسی هم دشمنی نداریم ، قانون این است که هر امتی که پس از پیروزی منحرف شود ، آن امت را سرزنش وسرکوب خواهیم کرد . (نساء/160)

 

هم رنگ جماعت شدن ، اشتباه است!

حضرت موسی

به عده ای که می گوییم : چرا چنین خطا و اشتباهی را مرتکب شدی ؟ در توجیه کار خود می گویند: اکثریت این کار را می کنند ! من یک نفر هستم .

در پاسخ می گوییم :حضرت ابراهیم  هم یک نفر بود، اصولاً خداوند در قرآن در بسیاری از موقعیت ها از جماعت و اکثریت انتقاد کرده است ؛ این نشان می دهد که جمعیت واکثریت اصل نیستند ، بلکه حق و حقیقت ودرستی اصل است ، اگرچه به وسیله اندک افراد و یا حتی یک نفر مطرح شود .

اگر اکثریت به دنبال حق و درستی رفتند اینجا جمعیت واکثریت ارزش گرویدن را پیدا می کنند ، اما اگر اکثریت بیان کردند که : ما خدا را نمی‌خواهیم ، ما پیغمبر را نمی‌خواهیم ، ما قرآن را قبول نداریم ، به حجاب و آموزه های دین پشت کردند ، این جا دیگر اکثریت ارزش ندارند .

در یک کلام اینکه ؛ اکثریت به خودی خود ، ملاک ارزش گذاری نمی باشند !

 

نتیجه گیری :

 

در یک جمع بندی ، قرآن کریم به ریشه یابی این رویداد پرداخته و عواملی چون ؛ نداشتن ایمان واقعی وبازتاب محیط را در رفتارهای آدمی مؤثّر می داند .

به عبارتی می توان گفت که هر اندازه ایمان آدمی از عمق بیشتر و ریشه های محکم تری برخوردار باشد ، انسان را از انحرافات اخلاقی و رفتاری و دینی ، بیشتر دور نگه خواهد داشت .

 

 

 


 

 

منبع : مقالات حجت الاسلام قرائتی                  




چند توصیه درباره قرآن کریم

 


 

 

سوره جمعه جزءشصت و دومین سوره های قرآن کریم است که مدنی و دارای 11 آیه دارد . در روایات برای خواندن این سوره ، آثار و برکات بسیاری اعم از حسنه در دنیا وآخرت ، ایمنی از خطرات ، دوری از وساوس شیطانی و ... بیان شده است .

 


 

 

در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رواست شده است: هر کس سوره جمعه را قرائت نماید خداوند ده برابر کسانی که در نماز جمعه شرکت می کنند ونیز کسانی که در شهرهای مسلمان نشین به نماز جمعه نمی روند، حسنه عطا می کند. 1

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود. 2

حضرت امام محمد باقر علیه السلام نیز فرمودند: سوره جمعه و منافقون را قرائت کن زیرا قرائت این دو سوره در روز جمعه در نماز صبح و ظهر و عصر سنت است. 3

در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است: برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند ان است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثواب های او فقط بهشت است. 4

امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: خداوند به وسیله  سوره جمعه مؤمنان را گرامی داشته است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سوره جمعه را بشارتی برای مومنان و سوره منافقون را توبیخی برای منافقان قرار داد به همین سبب نباید قرائت این دو سوره را  در نماز جمعه ترک کرد. 5

در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است: برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند ان است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثواب های او فقط بهشت است

آثار و برکات سوره

1) دور کننده امور خوفناک

هر کس در هر شب و روز ، سوره جمعه را قرائت نماید از آنچه می ترسد ایمنی می یابد و هر چیز خوفناک و ترسناکی از او دور می شود.6

همچنین از ایشان روایت است: هر کس در قرائت سوره جمعه مداومت ورزد اجر عظیمی نصیب او خواهد شد و از هر چیزی که موجب ترس و خوف اوست ایمن می گردد. 7

 

2) دور کننده وسوسه شیاطین

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: هر کس شب ها و روزها در صبح و عصر، سوره جمعه را قرائت نماید از وسوسه شیطان ایمن می شود و خداوند گناه آن روز او را می بخشد. 8

 

3) برای حفظ زراعت

برای حفظ زراعت و محصول کاشته از افت ها و ایجاد برکت در آنها آیه 4 سوره جمعه را بر یک صدف در روز جمعه بنویسد و در زمین کشاورزی بیندازد هم چنین اگر این آیه را بنویسد  ودر هر چیزی قرار دهند سبب حفظ و برکت در آن میشود. 9

  

 


 

 

پی نوشت ها :

(1) مجمع البیان، ج10، ص5

(2) بحارالانوار، ج86، ص362

(3) علل الشرائع، ج2، ص356

(4) ثواب الاعمال، ص118

(5) تهذیب الاحکام، ج3، ص6

(6) تفسیرالبرهان، ج5، ص371

(7) همان

(8) همان

(9) خواص القرآن و فوائده، ص131




امام زمان علیه السلام

یاران مهدی را باید در میان سلاح بردوشان و کفنپوشان و جان‌برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به این انقلاب، و تقویت‌کنندگان سپاه دین، و حرمتگزاران به خون و خانواده شهیدان یافت.

نه در ساکتان و بیتفاوتان! و نه در رفاهزدگان و عافیتطلبان.

یا مهدی! کدام «حضور»، چون «غیبتِ» تو، زمان و تاریخ را آکنده است!؟...

حاضرترین حاضران، به گرد پای «حضور غایبانه» ات نمیرسند.

ای معنیِ حضور در غیبت! ای مفهومِ غیبتِ حاضر، ای مجمعِ غیب و شهود!

کدام نماز شب است که بی یاد تو بر پاست؟

کدام اشک شوق و سوز دل است که نشان از تو ندارد؟

کدام وصیّتنامه شهید است که خالی از اسم عزیز توست؟

مگر میشود دعای کمیل و توسّلی بی‌یاد تو سر شود؟

او «وارث» است، وارث دین محمّد و خطسرخ شهادت.

او «قائم» است، ایستاده و استوار و پا برجا، تا جهانی را به قیام حق‌طلبانه وا دارد.

او «بقیةاللّه» است، یادگاری از خط امامان و ذخیره‌ای از سوی خدا.

او «منصور» است، یاری خدا و نصرت مؤمنین را پشتسر دارد و بر جباران پیروز خواهد شد.

او «ثائر» است، انقلابی، برانگیخته و برانگیزنده. او «منتقم» است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سیدالشهدا.

او «صاحبالزّمان» و «صاحبالامر» است، او «ولیعصر» است. زمین و زمان، امر و فرمان در اختیار اوست. «حجتاللّه» است و «خلفصالح». مهدی امّت است. هدایت یافته‌ای هدایتگر، راه یافته‌ای راهنما.

هم هادی است، هم مهدی، راه‌شناسی خبیر و راهبانی مطمئن و راهنمایی دلسوز.

سلام بر مهدی، انتظار سبز دوران‌ها، آرمان مجسّم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبستان تاریخ، روشنگر زمین و زمان، مردِ برگزیده اعصار، ذخیره جاویدان الهی و نوید بخش صبح در شب انتظار.

 




ظهور

در روایات مختلفی از کمک کردن جبرئیل به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره شده است. جبرئیل، فرشته بزرگ الهی در مقاطع مختلفی مدد رسان پیامبران الهی و امامان علیهم السلام بوده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به عنوان آخرین ذخیره الهی از مدد رسانی این فرشته بزرگ الهی بی نصیب نخواهد بود و این فرشته بزرگ الهی، از سعادت همراهی با امام عصر نیز برخوردار خواهد شد.

 


 

 

نخستین بیعت کننده

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « نخستین کسی که با قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیعت خواهد نمود، جبرئیل است. او در چهره پرنده سفیدی از آسمان فرود می‌آید و با آن حضرت دست بیعت می‌دهد. آنگاه یک پا بر بیت الله و پای دیگر [را] بر بیت المقدّس می‌گذارد و با ندای زیبا و رسایی که همگان آن را می‌شنوند، می‌گوید: [هان] امر خدا در رسید؛ پس در آن شتاب مکنید. او منزّه و فراتر است از آنچه [با وی] شریک میسازند».1

 

برترین ملک خدا

جبرئیل، یکی از چهار ملائکه الهی است که خداوند او را بر دیگر ملائک برتری داده و برگزیده است. گاه در روایات از او با تعبیر «طاووس الملائکه» یاد شده است که از برتری او بر دیگر ملائک، از نظر جمال و زیبایی حکایت می‌کند. در روایتی آمده است روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: «گرامی ترین خلق نزد خدا کیست؟» او به آسمان رفت و برگشت و گفت «گرامی ترین خلق نزد خدا، جبرئیل است و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت، امّا جبرئیل موکّل جنگ و یار پیغمبران است و میکائیل موکّل هر قطره که ببارد و هر برگ که بروید و هر برگ که بیفتد و ملک الموت گماشته به گرفتن جان هر بنده است، در خشکی یا دریا و اسرافیل امین خداست، میان او و آنان».2

در طول مقاطع مختلف تاریخ، جبرئیل حضوری ملموس و پررنگ، به خصوص در تاریخ انبیاء داشته است؛ از ماجرای خلقت حضرت آدم علیه السلام و حوادث پس از آن که به طور مداوم و در نقش معلمی دلسوز، همواره با او در ارتباط بود و جریان نبوت حضرت نوح علیه السلام که علاوه بر وحی، در نقش معلم نجاری این پیامبر خدا بود3 گرفته تا معراج پیامبرصلی الله علیه و آله که همراه صمیمی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است. بنابر آنچه در روایات آمده است «هنگامی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله می خواست به معراج برود، جبرئیل براق را آورد و او را بر در خانه خدیجه بست. وقتی که جبرئیل بر حضرت وارد شد، براق خیلی خوشحالی می کرد. جبرئیل گفت: ساکت باش! بهترین خلق خدا می خواهد بر تو سوار شود. براق ساکت شد. بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله بر او سوار شد و به طرف بیت المقدّس روانه شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله پیرمردی را دید، از جبرئیل پرسید: این شخص کیست؟ جواب داد: پدرت ابراهیم است. در آنجا فرود آمدند و خداوند تمام انبیاء را جمع کرد و جبرئیل اذان گفت. پیامبر صلی الله علیه و آله جلو رفت و همه انبیاء به امامت او نماز خواندند. 4

جبرئیل، یکی از چهار ملائکه الهی است که خداوند او را بر دیگر ملائک برتری داده و برگزیده است. گاه در روایات از او با تعبیر «طاووس الملائکه» یاد شده است که از برتری او بر دیگر ملائک، از نظر جمال و زیبایی حکایت می‌کند

حضور جبرئیل در حوادث ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و پس از آن برای یاری ایشان.

صیحه آسمانی

فرشته

از جمله نشانه‌های حتمی ظهور، صیحه آسمانی است که اندکی پیش از ظهور عمومی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ می‌دهد. امام باقر علیه السلام در حدیثی فرموده است: « صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است؛ یعنی ماه خدا و آن هم صدای جبرئیل به این مردم است. گوینده ای از آسمان نام قائم را می‌برد، به طوری که از مشرق تا مغرب آن را می‌شنوند. هر کس خواب است، بیدار می شود و هر کس ایستاده است، می نشیند و هر کس نشسته است، از وحشت آن صدا برمی خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت می‌گیرد؛ زیرا صدای اول، صدای جبرئیل امین است. آن صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان است، به آن شک ننمایید و آن را بشنوید و پیروی کنید. در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش می‌رسد که می‌گوید: آگاه باشید! فلانی (مقصود سفیانی است) مظلوم کشته شده است تا بدین وسیله، مردم را به شک بیندازد و در میان آن‌ها فتنه انگیزد، چه بسیار مردم مردد و متحیری که در آن روز، به واسطه این شک به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اول را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است و علامت آن این است که اسم قائم و پدرش را می‌برد، به طوری که دختران پرده نشین نیز آن را می‌شنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن، می‌کنند».5

 

روز ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد. 6

جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد
امام زمان علیه السلام

پس از به دست گرفتن حکومت مکه توسط امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلطه بر این منطقه، با توجه به جنایات سفیانی از «شام» تا «عراق» و «شبه جزیره»، مهم‌ترین و ضروری‌ترین کار، عقب راندن و دفع اوست. از این رو، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یار حضرت تشکیل شده است، با هسته اولیه ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی می‌پردازند. این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا «دریاچه طبریه» ادامه می‌یابد. سفیانی از منطقه «وادی یابس» فعالیت‌های خود را شروع می‌کند. این منطقه در اطراف دریاچه طبریه قرار دارد و پرونده جنایات سفیانی، در همان منطقه‌ای بسته می‌شود که از آنجا آغاز شده بود. جبرئیل، از جمله شاخص‌ترین افرادی است که در این نبرد و لشکرکشی، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را همراهی می‌کند. در ظاهرً جبرئیل فرماندهی ملائکه جناح راست و میکائیل فرماندهی ملائکه جناح چپ را برعهده دارند. 7

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور و شکست سفیانی، با غربیان وارد نبرد و جنگ می‌شود. 8اندکی که از آغاز نبرد می‌گذرد، با وساطت حضرت مسیح علیه السلام، صلحی چند ساله با مسیحیان و غربیان بسته می‌شود. آنان تنها مدت کوتاهی به این پیمان، متعهد می‌مانند و مدتی بعد آن را نقض می‌کنند. همین امر سبب جنگ دوم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌شود که به آرامی زمینه‌های نبرد با ابلیس و ابلیسیان فراهم می‌گردد. در میانه نبرد به ناگاه، یکی از صلیبیون فریاد می‌زند که صلیب غلبه یافت. در مقابل او نیز یکی از مسلمانان فریاد برمی آورد که یاران و یاوران خدا غلبه یافتند. در پس این مشاجره لفظی، خداوند به جبرئیل می‌فرماید: «بندگانم را دریاب». او با صدهزار ملک به یاری سپاه حق می‌شتابد. همین مطلب درباره میکائیل و اسرافیل نیز اتفاق می‌افتد که آنان نیز به ترتیب با دویست و سیصد هزار ملک به یاری جبهه حق می‌شتابند واین سپاهیان تازه نفس، امر را برای سپاهیان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سهل و پیروزی را برای ایشان، روان و آسان می‌سازند. 8

پس از آنکه دجال به جمع آوری نیرو و پیرو می‌پردازد، با خیل عظیمی به سوی مکه و مدینه حرکت می‌کند که با ممانعت میکائیل در مکه و جبرئیل در مدینه مواجه می‌شود. 9

 

 


 

 

پی نوشت ها:

1. بحارالأنوار، ج 17، ص 308.

2. همان، ج56، ص 260.

3. همان، ج 11، ص 328.

4. الخرائج و الجرائح، ج1، ص 85.

5. بحار الأنوار، ج52، ص 230.

6. سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 145.

7. کورانی، علی، معجم أحادیث الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 3، ص 96.

8. همان، ج 2، ص 92.

9. بحار الأنوار، ج54، ص 105.





نام درس   -   تعداد واحد   -   پیشنیاز   -   همنیاز


دروس عمومی :


معارف اسلامی 2                         <>                   2 واحد


انقلاب اسلامی و ریشه های آن      <>                   2 واحد


تاریخ اسلام                                <>                    2 واحد


متون اسلامی ( آموزش عربی )       <>                   2 واحد


تربیت بدنی 2                              <>                   1 واحد

 

دروس پایه :


آمار و احتمالات مهندسی              <>                    2 واحد       <>    آمار و احتمالات 1


ریاضی مهندسی                         <>                    2 واحد       <>    معادلات دیفرانسیل


معادلات دیفرانسیل                      <>                    2 واحد       <>    ریاضی عمومی


ریاضی گسسته                          <>                    2 واحد       <>    ریاضی عمومی

 

دروس اصلی :


زبان ماشین و اسمبلی                 <>                    2 واحد


زبان تخصصی نرم افزار                  <>                    3 واحد

 

 

طراحی الگوریتم                           <>                    3 واحد

 


شیوه ارائه مطلب                        <>                    2 واحد


برنامه سازی سیستم                  <>                    3 واحد       <>   زبان ماشین و اسمبلی


مهندسی نرم افزار                       <>                    3 واحد    


آز مهندسی نرم افزار                    <>                    1 واحد      <>  مهندسی نرم افزار


معماری کامپیوتر                          <>                    2 واحد      <>  زبان ماشین، مدار منطقی


آز معماری کامپیوتر                       <>                    1 واحد      <>  معماری کامپیوتر

 

دروس تخصصی اجباری :


هوش مصنوعی                           <>                    3 واحد     <>   طراحی الگوریتم


شبیه سازی کامپیوتر                    <>                    3 واحد     <>   مهندسی نرم افزار


گرافیک کامپیوتری ( 1 )                 <>                    3 واحد


مهندسی اینترنت                         <>                    3 واحد  


مباحث ویژه                                 <>                    3 واحد 


پروژه نرم افزار                              <>                    3 واحد 


کارآموزی                                    <>                     3 واحد 

 

دروس تخصصی اختیاری :


سیستم عامل شبکه                     <>                    2 واحد  


کارگاه سیستم عامل شبکه            <>                    2 واحد      <>  سیستم عامل شبکه


نصب و راه اندازی شبکه                 <>                    2 واحد      <>  سیستم عامل شبکه


طراحی صفحات وب                       <>                    3 واحد      <>  مهندسی اینترنت


سیستمهای خبره                         <>                    3 واحد      <>  هوش مصنوعی


طراحی زبانهای برنامه نویسی         <>                    3 واحد      <>  برنامه سازی سیستم، طراحی الگوریتم


گرافیک کامپیوتری ( 2 )                  <>                    3 واحد      <>   گرافیک کامپیوتر ( 1 )


ایجاد بانکهای اطلاعاتی                  <>                    3 واحد  


طراحی سیستمهای شی گرا          <>                    3 واحد  


اصول برنامه نویسی توصیفی           <>                    3 واحد       <>  طراحی زبانهای برنامه نویسی


برنامه نویسی همروند                    <>                    3 واحد       <>  طراحی زبانهای برنامه نویسی

 


از مجموع دروس تخصصی اختیاری، باید 12 واحد گذرانده شود

 





نام درس   -   تعداد واحد   -   پیشنیاز   -   همنیاز


دروس عمومی :


معارف اسلامی 2                         <>                   2 واحد


انقلاب اسلامی و ریشه های آن      <>                   2 واحد


تاریخ اسلام                                <>                    2 واحد


متون اسلامی ( آموزش عربی )       <>                   2 واحد


تربیت بدنی 2                              <>                   1 واحد

 

دروس پایه :


آمار و احتمالات مهندسی              <>                    2 واحد       <>    آمار و احتمالات 1


ریاضی مهندسی                         <>                    2 واحد       <>    معادلات دیفرانسیل


معادلات دیفرانسیل                      <>                    2 واحد       <>    ریاضی عمومی


ریاضی گسسته                          <>                    2 واحد       <>    ریاضی عمومی

 

دروس اصلی :


زبان ماشین و اسمبلی                 <>                    2 واحد


زبان تخصصی نرم افزار                  <>                    3 واحد

 

 

طراحی الگوریتم                           <>                    3 واحد

 


شیوه ارائه مطلب                        <>                    2 واحد


برنامه سازی سیستم                  <>                    3 واحد       <>   زبان ماشین و اسمبلی


مهندسی نرم افزار                       <>                    3 واحد    


آز مهندسی نرم افزار                    <>                    1 واحد      <>  مهندسی نرم افزار


معماری کامپیوتر                          <>                    2 واحد      <>  زبان ماشین، مدار منطقی


آز معماری کامپیوتر                       <>                    1 واحد      <>  معماری کامپیوتر

 

دروس تخصصی اجباری :


هوش مصنوعی                           <>                    3 واحد     <>   طراحی الگوریتم


شبیه سازی کامپیوتر                    <>                    3 واحد     <>   مهندسی نرم افزار


گرافیک کامپیوتری ( 1 )                 <>                    3 واحد


مهندسی اینترنت                         <>                    3 واحد  


مباحث ویژه                                 <>                    3 واحد 


پروژه نرم افزار                              <>                    3 واحد 


کارآموزی                                    <>                     3 واحد 

 

دروس تخصصی اختیاری :


سیستم عامل شبکه                     <>                    2 واحد  


کارگاه سیستم عامل شبکه            <>                    2 واحد      <>  سیستم عامل شبکه


نصب و راه اندازی شبکه                 <>                    2 واحد      <>  سیستم عامل شبکه


طراحی صفحات وب                       <>                    3 واحد      <>  مهندسی اینترنت


سیستمهای خبره                         <>                    3 واحد      <>  هوش مصنوعی


طراحی زبانهای برنامه نویسی         <>                    3 واحد      <>  برنامه سازی سیستم، طراحی الگوریتم


گرافیک کامپیوتری ( 2 )                  <>                    3 واحد      <>   گرافیک کامپیوتر ( 1 )


ایجاد بانکهای اطلاعاتی                  <>                    3 واحد  


طراحی سیستمهای شی گرا          <>                    3 واحد  


اصول برنامه نویسی توصیفی           <>                    3 واحد       <>  طراحی زبانهای برنامه نویسی


برنامه نویسی همروند                    <>                    3 واحد       <>  طراحی زبانهای برنامه نویسی

 


از مجموع دروس تخصصی اختیاری، باید 12 واحد گذرانده شود

 




مختار

بسیارى از علماى شیعه معتقدند مختار از دوستان خاندان عصمت و طهارت به شمار مى‏رود .

او در زمان معاویه از عراق به مدینه رفت و مدتى در آنجا ساکن شد و از ملازمان "محمد حنفیه"- فرزند على (ع)- گردید .

پس از مدتى مجددا به عراق بازگشت و آشکارا به تبلیغ فضائل و مکارم على (ع) و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) پرداخت و مردم را به خاندان پیامبر (ص) دعوت کرد .

با این حال، درباره شخصیت او اتفاق نظر وجود ندارد و روایات مربوط به او نیز دو دسته است .

برخى او را بسیار ستوده‏اند، بعضى او را مذمت کرده‏اند و گروهى نیز او را بنیانگذار فرقه "کیسانیه" مى‏دانند .

طرفداران این فرقه معتقدند امامت، پس از حسین بن على (ع) به "محمد حنفیه"منتقل شده است و " محمد حنفیه" همان "مهدى موعود" است و بر این باورند که، مختار مردم را به محمد حنفیه و امامت او دعوت مى‏کرده است .

اما اکثر علماى شیعه معتقدند ساحت او از این اتهامات کاملا مبرا و پاک است .

مختار هیچ گاه ادعاى نبوت نکرد و اگر چنین بود، مسلمانان و شیعیان گرد او جمع نمى‏شدند تا زیر پرچم او بجنگند و انتقام اهل بیت (علیهم‏السلام) را از بنى امیه بگیرند .

"محمد حنفیه" نیز هیچ گاه ادعاى امامت نکرده بود تا مختار مردم را به سوى او دعوت کند .

بنا به تصریح مرحوم آیت الله "خویى"- قدس سره الشریف- فرقه کیسانیه پس از رحلت محمد حنفیه تشکیل شد: در حالى که مختار، پیش از وفات محمد حنفیه به شهادت رسیده بود .

شایعاتى که در مورد مختار بر سر زبانها بود و او را "مدعى نبوت" و یا "کذاب" مى‏نامیدند، اغلب از ناحیه بنى امیه یا "مصعب بن زبیر"، برادر "عبدالله بن زبیر" بود که همه از دشمنان اهل بیت بودند؛ چرا که آنان، مختار را سنگى بزرگ بر سر راه خود مى‏دیدند و با این شایعات قصد داشتند دلهاى مردم را از او برگردانند و شخصیت او را ترور کنند .

پس از آنکه در سال 61 هجرى، فاجعه جانسوز کربلا رخ داد، بنى هاشم عزادار شدند و تا پنج سال (یعنى تا زمان قیام مختار) همواره سوگوار بودند؛ زنان بنى هاشم خود را زینت نکردند و غذاى طبخ شده نخوردند، تا آنکه مختار قیام کرد و قاتلان ابا عبدالله الحسین (ع) را به سزاى اعمالشان رساند .

سرهاى آنان را نزد بنى هاشم فرستاد و بدین وسیله، آنان را از حالت عزا خارج کرد .

او در حالى قیام کرد که بنى امیه، با تمام توان خویش سعى داشتند نور اهل بیت (علیهم‏السلام) را خاموش کنند و بین مرگ و زندگى، تنها بردن نام آن خانواده و ادعاى دوستى آنان فاصله بود و در چنین جو خفقانى بود که مختار علم حمایت از اهل بیت را برافراشت و سخن حق را احیا کرد .

و بدین ترتیب، از مصادیق این فرمایش گردید که: "افضل العدل کلمة حق عند امام جائر: بزرگترین عدالت، بیان سخن حق در برابر حاکم ستمگر است" .

مگر او قاتل قاتلین ما نیست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش کند! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد که هر وقت مختار به خانه فاطمه، دختر امیر مؤمنان، على (ع) وارد مى‏شد، آن بانو به او احترام مى‏گذاشت و برایش فرش مى‏گستراند و متکا مى‏گذاشت و او مى‏نشست و از او حدیث مى‏شنید

همین عمل او موجب سرور امامان شیعه (علیهم‏السلام) شد و از این رو است که مى‏بینیم پیشوایان ما، او را با عباراتى، که حاکى از عمق رضایت آن بزرگواران است ستوده‏اند .

فرزند مختار که "ابوالحکم" نام داشت، روز عید قربان، در سرزمین منى خدمت امام باقر (ع) شرفیاب مى‏شود و خود را معرفى مى‏کند .

قیام مختار

امام باقر (ع) پس از آنکه دانستند او فرزند چه کسى است، بلافاصله او را در کنار خود نشاندند و بدین ترتیب، باب گفت‏گو باز شد: ابوالحکم گفت: خداوند کار شما را اصلاح کند! مردم درباره پدرم حرفها زیادى مى‏زنند .

اما سخن حق، همان است که شما مى‏فرمایید .

امام باقر (ع) فرمودند: مردم چه مى‏گویند؟ ابوالحکم پاسخ داد مى‏گویند: "کذاب" .

اما حق، همان است که شما مى‏فرمایید و من همان را قبول دارم .

امام باقر (ع) دوباره فرمودند: سبحان الله! پدرم به من خبر داد که به خدا سوگند، مهر مادرم از پولى بود که مختار براى او فرستاده بود! مگر مختار نبود که خانه‏هاى خراب ما را نوسازى کرد؟ مگر او قاتل قاتلین ما نیست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش کند! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد که هر وقت مختار به خانه فاطمه، دختر امیر مؤمنان، على (ع) وارد مى‏شد، آن بانو به او احترام مى‏گذاشت و برایش فرش مى‏گستراند و متکا مى‏گذاشت و او مى‏نشست و از او حدیث مى‏شنید .

خداوند پدرت را رحمت کند! خداوند پدرت را رحمت کند! خداوند پدرت را رحمت کند! او حق ما را از همه گرفت و قاتلین ما را کشت و به خونخواهى ما قیام کرد" .

از این روایت استفاده مى‏شود که شایعه‏پراکنى در مورد شخصیت این مرد تا زمان ائمه (علیهم‏السلام) ادامه داشته است و امام باقر (ع) به مختار علاقه‏مند بودند .

همچنین استفاده مى‏شود مختار نه تنها به خونخواهى امام حسین (ع) قیام کرد، بلکه کمکهاى مالى نیز به اهل بیت مى‏نمود و در ترمیم خانه‏ها واصلاح امور معیشتى آنان کوشا بود .

اصولا امام معصوم (ع) که مظهر تولى و تبرى و الگوى دوستى و دشمنى در راه خداوند است، آیا نسبت به کسى که قائل به امامت آنان نیست، یا ادعاى پیامبرى مى‏کند، دعا مى‏کنند و براى او طلب رحمت مى‏نمایند؟ هرگز .

لذا در میان علماى شیعه و محققین امامیه- رضوان الله علیهم- به شخصیتهایى برمى‏خوریم که با جدیت تمام از مختار دفاع کرده‏اند و نسبتهایى را که به او داده شده است، دروغ دانسته‏اند؛ علمایى همچون "شیخ طوسى"، "علامه حلى"، "علامه ابن نما" ، "علامه مامقانى"، "علامه امینى" صاحب کتاب معروف "الغدیر"، "سید بن طاوس" ، "محدث قمى"، آیت الله "خویى" و . از قبیل‏اند .

البته در میان روایات وارده و نقلهاى تاریخى، شواهدى بر سوء اعتقاد مختار نیز وجود دارد، که مى‏رساند او به امامت حضرت زین‏العابدین (ع) معتقد نبوده است .

شایعاتى که در مورد مختار بر سر زبانها بود و او را "مدعى نبوت" و یا "کذاب" مى‏نامیدند، اغلب از ناحیه بنى امیه یا "مصعب بن زبیر"، برادر "عبدالله بن زبیر" بود که همه از دشمنان اهل بیت بودند؛ چرا که آنان، مختار را سنگى بزرگ بر سر راه خود مى‏دیدند و با این شایعات قصد داشتند دلهاى مردم را از او برگردانند و شخصیت او را ترور کنند

بنا به اظهار نظر علماى شیعه، اسناد این روایات غالبا ضعیف است ، لذا نمى‏توان به این روایات تمسک نمود .

علاوه بر آن، این احتمال نیز وجود دارد که امامان بزرگوار ما در مقام تقیه، چنین سخنانى را بر زبان آورده باشند؛ زیرا اگر دستگاه بنى امیه متوجه رفت و آمد مختار نزد امام سجاد (ع) مى‏شد، بدون شک براى او مزاحتمهایى فراهم مى‏آوردند؛ لذا براى حفظ جان او، ائمه عمدا سخنانى بر زبان مى‏راندند که هرگونه حساسیتى را که نسبت به او وجود دارد، از افکار بزدایند .

قیام مختار

همان طورى که، مى‏بینیم روایاتى در مذمت بعضى از اصحاب خاص امام صادق (ع) همچون "زرارة بن اعین" و "محمد بن مسلم" (که از معروفترین و مورد اعتمادترین یاران آن حضرت بودند) صادر شده است تا جلو هر گونه حرکت احتمالى حکام بنى عباس، علیه ایشان گرفته شود، تا آنان بتوانند همواره در خدمت اهل بیت (علیهم‏السلام) باقى بمانند و به ترویج شریعت مقدس اسلام بپردازند .

یکى دیگر از وقایع تاریخى که به استناد آن، شخصیت مختار بن ابى‏عبیده ثقفى زیر سؤال رفته است، واقعه‏اى است که در زمان امام مجتبى (ع) رخ داد .

آن حضرت در منطقه "ساباط" با خنجرى مسموم که به رانش وارد شد، مورد سوء قصد قرار گرفتند .

امام دستور دادند تا ایشان را به خانه "سعد بن مسعود ثقفى" (که عموى مختار بود) ببرند . مختار نیز در منزل سعد حضور داشت .

او در آنجا به عمویش مى‏گوید: "چطور است حسن بن على را دستگیر کنیم و تحویل معاویه بدهیم تا با این کار به حکومت عراق برسیم!" این پیشنهاد ذلت‏بار بلافاصله با مخالفت شدید سعد بن مسعود که از یاران و وفاداران على (ع) بود روبرو شد و حتى عده‏اى خواستند همانجا مختار را بکشند که این قائله با وساطت سعد پایان پذیرفت .

در بعضى از نقلهاى تاریخى آمده است که مختار وقتى مخالفت حاضران را مشاهده کرد، خطاب به عمویش، سعد بن مسعود گفت: "من تنها مى‏خواستم شما را امتحان کنم .

" آیت الله خویى این روایت را مرسله و غیر قابل اعتماد مى‏دانند .

(روایت مرسله آن است که نام راوى در سلسله سند حذف شده باشد و چون معلوم نیست راوى، شخص راستگو یا دروغگویى بوده است، لذا غیر قابل اعتماد خواهد بود) .

علاوه بر آن، منافقان و خوارج در میان یاران امام مجتبى (ع) حضورى چشمگیر داشتند و مترصد دستگیرى آن حضرت یا قتل ایشان بودند و این، مؤیدى است بر صدق سخن مختار که مى‏گوید: "مقصود من امتحان کردن شما بود"، او مى‏خواست با طرح این پیشنهاد، ببیند چه کسانى با او موافقت مى‏کنند تا بدین ترتیب، منافقین را شناسایى کرده باشد .

بطور خلاصه عملى را که مختار انجام داد، (یعنى قیام او بر علیه بنى امیه)، ضربه‏اى سخت بر پیکر آنان و هوادارانشان و دشمنان اهل بیت بود و همین به تنهایى دلیلى بر صدق اعتقاد او و مؤیدى بر کذب شایعاتى است که درباره این شخصیت بزرگ ساخته و پرداخته شده است.

 

 

تنظیم: شکوری




[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]