سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Slide 1

سوسماری که سخن گفت!

سوسماری که سخن گفت

 

حیوان داشت به سرعت از جمعیت دور مى شد که رسول خدا او را صدا زد و فرمود: نزد من بیا. سوسمار بازگشت و نزد پیامبر آمد و به او نگاه کرد و ثابت ایستاد. پیامبر رو به حیوان کرد و گفت: اى سوسمار، من کیستم؟

 


 

 

شاید در زندگی شما هم روزهایی بوده است که اتوبان چهار بانده مشکلات به سویتان روانه گشته و طوفانی از سختیها به پا کرده است. گویا در چنین شرایطی  حداکثر کاری که می توان انجام داد این است که هجمه پیش آمده را به سوی چهار راه تعقل هدایت نمود. اما با این حال گاهی هجمه چنان شدید است که پشت چهار راه اندیشه و عقلانیت ترافیک سنگینی از سوالات بی جواب و مشکلات لاینحل رخ می نمایاند.

به راستی در چنین شرایطی چه باید کرد و چگونه باید از مهلکه رهایی یافت؟

به طور عادی در این مواقع رایانه ذهن انسان هنگ می کند و چهار راه تفکرش قفل می گردد. انسان می ماند که چگونه تک تک مشکلات و پرسش های پیش رویش را حل کند و پیروز میدان باشد. اما واقعا راه حل چیست؟

اگر بخواهیم در چنین شرایطی بهت زده نشویم و درمانده نمانیم, باید پیش از هجوم مشکلات و سختی ها در پی ساخت یک دور برگردان باشیم. دوربرگردانی که نه تنها از هجمه شدید مشکلات جلوگیری می کند و آنها را از مسیر زندگی خارج می گرداند, بلکه به آنها به چشم یک موقعیت می نگرد و از آنها استفاده ای شایسته نیز می برد. دور برگردانی که از مشکلات, نهایت استفاده را می برد و آنها را به جاده خوبیها هدایت می کند.

نمونه این دور برگردانها را می توان در تاریخ زندگی اهل بیت به وفور تماشا کرد و الگو برداری نمود. البته باید توجه داشت که هر گروه از مشکلات و سختیها دور برگردان خاص خود را می طلبد که اگر در ساخت یکی دوتا از آنها موفق بودیم ساخت بقیه را هم خواهیم آموخت.

برای نمونه به جریانی اشاره می کنیم که پیامبر خدا با صبر و شکیبایی خود دوربرگردانی به سوی هدایت طراحی کرد و در نتیجه نه تنها هجمه چهار هزار مخالف را تدبیر کرد بلکه تمامی آنها را به جاده هدایت و بندگی راهنمایی نمود.

البته ساخت دوربرگردانی با این لطافت و عظمت کار هر کسی نیست ما الگو برداری از آن می تواند کار هر مسلمانی که مدعی پیروی از ایشان است, باشد.

در همین حال یکی از یاران پیامبر از جا برخاست که به او حمله کند. اما پیامبر مانع شد و فرمود: بنشین، زیرا مقام شخص صبور نزدیک به مقام پیامبرى است

سوسمار سخنگو

روزی یکی از صحرانشینان قبیله ای بزرگ و پرجمعیت سوسمارى را در بیابان دید و آن قدر به دنبال آن رفت تا شکارش نمود. او سوسمار را در آستین لباس خویش جاى داد و به طرف رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرکت کرد. هنگامى که به او رسید با صداى بلند نام پیامبر را صدا زد و با بی ادبی تمام گفت:

«تو همان جادوگر و دروغگویى هستى که آسمان در زیر خود و زمین بر روى خویش دروغگوتر از او ندیده است؟ آیا تو همان کسى هستى که خیال مى کنى در آسمان خدایى دارى که تو را بر هر انسان سیاه و سفیدی مبعوث کرده است؟ آیا تو گمان می کنی که بر لات و عزی (نام دو بت بزرگ مشرکان) هم مبعوث شده ای؟ اگر نمى ترسیدم که قبیله ام مرا عجول و کم صبر بنامند, با این شمشیر ضربتى به تو می زدم و تو را به هلاکت مى رساندم و بر همه سرورى مى نمودم.»

در همین حال یکی از یاران پیامبر از جا برخاست که به او حمله کند. اما پیامبر مانع شد و فرمود: بنشین، زیرا مقام شخص صبور نزدیک به مقام پیامبرى است. سپس با نهایت شکیبایی جملاتی را به آن مرد بیابانی گفت و در نهایت چنین فرمود:

«اى مرد! اسلام بیاور تا از آتش در امان باشى. بدان که اموال ما به تو تعلّق خواهد داشت و تو برادر ما در دین اسلام خواهى بود.»

حضرت محمد (ص)

عرب بادیه نشین عصبانى شد و گفت: به لات و عزّى سوگند تا این سوسمار به تو ایمان نیاورد من ایمان نخواهم آورد. این را گفت و آن سوسمار را از آستین خود بیرون آورد و رها کرد.

حیوان داشت به سرعت از جمعیت دور مى شد که رسول خدا او را صدا زد و فرمود: نزد من بیا. سوسمار بازگشت و نزد پیامبر آمد و به او نگاه کرد و ثابت ایستاد. پیامبر رو به حیوان کرد و گفت: اى سوسمار، من کیستم؟

در این حال حیوان به زبانى شیوا پاسخ داد: تو محمّد بن عبدالله هستى.

پیامبر فرمود: تو چه کسى را مى پرستى؟ حیوان گفت: «خدایى را که دانه را مى شکافد و انسان را مى آفریند. همان کسی که ابراهیم را خلیل خود و تو را حبیبش قرار داده است. اى رسول خدا! همانا که تو صادق و راستگویی. تو هدایت شده و هدایت‏ کننده اى پر برکت هستى. تو دین پاک و حنیفى را آورده ای تا مردم را از گمراهی نجات دهی. پس اى بهترین دعوت کننده و اى بهترین فرستاده! تو را لبیک مى گویم که تاکنون چون تویى به سوى جنّ و انس فرستاده نشده است.»

و آنگاه دهان سوسمار بسته شد و دیگر سخنى نگفت. هنگامى که عرب صحرانشین این وضعیت را مشاهده کرد حیرت زده شد و با حال عجیبی به پیامبر گفت: «دستت را بده تا با تو بیعت کنم. شهادت مى دهم که معبودى جز خداى یکتا وجود ندارد و تو هم فرستاده او هستى.»

این شد که مرد صحرانشین، اسلام آورد و اتفاقا خوب مسلمانی هم شد.

پس از این پیامبر رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چند سوره از قرآن را به او بیاموزید. سوره ها را که آموخت, پیامبر از او پرسید: آیا از مال دنیا چیزى دارى؟

بادیه نشین گفت: «به خدا قسم که در میان چهار هزار مرد قبیله ام، هیچ کس فقیرتر از من نیست.»

پیامبر به اصحابش فرمود: چه کسى یک شتر به او مى دهد تا به جای آن, شترى در بهشت به او داده شود؟

سعد انصارى برخاست و گفت: پدر و مادرم به فداى تو! من شترى سرخ مو دارم که آن را به او مى دهم.

پیامبر فرمود: تو چه کسى را مى پرستى؟ حیوان گفت: «خدایى را که دانه را مى شکافد و انسان را مى آفریند. همان کسی که ابراهیم را خلیل خود و تو را حبیبش قرار داده است. اى رسول خدا! همانا که تو صادق و راستگویی. تو هدایت شده و هدایت‏ کننده اى پر برکت هستى. تو دین پاک و حنیفى را آورده ای تا مردم را از گمراهی نجات دهی

رسول خدا دوباره به اصحابش فرمود: چه کسى عمّامه اى به او مى دهد تا خداوند به جای آن در قیامت تاجى از تقوا به او عطا نماید؟

حضرت محمد (ص)

على علیه السّلام از جا برخاست و عمّامه اش را از سر باز کرد و به او داد.

سپس پیامبر به اصحابش فرمود: چه کسى به این مرد توشه راه مى دهد تا خداوند توشه تقوا به او عطا کند؟

سلمان فارسى برخاست و فراهم آوردن توشه راه او را تقبل کرد.

مرد بادیه نشین هنگامى که زاد و توشه را گرفت، بر شتر خویش سوار شد و نزد قبیله خود بازگشت. وقتی به آنجا رسید با صدایى بلند و رسا فریاد برآورد و گفت: بگویید که خداوند یکى است و محمّد فرستاده اوست.

مردان قبیله وقتى این سخنان را از او شنیدند با شمشیرهای برهنه گرد او را گرفتند و گفتند:

«تو دین محمّد را پذیرفته ای؟ دین کسی که ساحر است و دروغگو؟»

صحرانشین به آنان گفت: «این طور که شما می گویید نیست. خداى محمّد بهترین معبود است و محمّد بهترین پیامبر. من نزد او رفتم در حالى که گرسنه بودم و او سیرم کرد. برهنه بودم، که لباسم داد. پیاده بودم و سوارم کرد و این شتر را به من عنایت نمود.» آنگاه قصّه سوسمار را براى آنان باز گفت و در آخر گفت:

«اى مردم! اسلام بیاورید تا از آتش جهنّم در امان باشید.»

ابن عباس می گوید: در آن روز چهار هزار مرد شجاع اسلام آوردند و همیشه با پرچم هاى خود در خدمت پیامبر حاضر و آماده بودند. درود خدا بر پیامبر خوش اندیشه و خوش ذوق مان!




 


 

اخوان المسلمین مصر یکشنبه شب از رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای تشکر کرد و ابراز امید نمود ملت مصر رییس جمهوری "شجاع" مانند احمدی ن‍‍ژاد داشته باشند.


 

یک پیش بینی از رهبر: 

 

 

 

 

 

 

روز جمعه گذشته با توجه به عدم حضورم  در تهران، توفیق شرکت در نماز جمعه را نداشتم. اما سخنان مقام معظم رهبری را مستقیما گوش می کردم و همچنین نیم نگاهی هم به شبکه های خبری جهان برای بررسی آخرین اخبار مصر داشتم. برخی شبکه های عربی و غربی خبر خطبه های نماز جمعه تهران را زیر نویس کردند و حتی به پخش مستقیم

مقام معظم رهبری

 برخی حواشی آن پرداختند. بسیار مشتاق بودم که بدانم این بار این رسانه ها قرار است چگونه سخنان ایشان را منعکس کنند. تجربه سیاسی و رسانه ای نشان می داد که  همواره این رسانه ها با تقطیع و تغییر با سخنان رهبری برخورد می کنند. همین نکته با عث شد رهبر انقلاب بعد از هشدار دادن نسبت به تحرکات امریکا در تحولات مصر در پایان خطبه عربی خود با ظرافت واکنش های رسانه‌های تبلیغاتی به این سخنان را پیش بینی نمایند:

برادران و خواهران عزیز! اینها تجربیات ما است، من به عنوان برادر مسلمان شما و از سر تعهد دینی، آن را با شما درمیان گذاشتم. بوق های تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند کرد که ایران می خواهد دخالت کند، می خواهد مصر را شیعه کند، می خواهد ولایت فقیه را به مصر صادر کند و می خواهد و می‌خواهد... این دروغ ها را سی سال است می گویند تا ملت‌های ما را از یکدیگر جدا و از کمک یکدیگر محروم کنند و مزدوران آنها هم آن را تکرار می کنند.

 

العربیه یا العبریه؟

 


اگرچه ایشان با حکمت سیاسی خود چنین رویدادی را پیش بینی کرده بودند و نسبت به آن هشدار دادند، اما برنامه از پیش طراحی شده جبهه ائتلاف رسانه های ظاهرا دموکرات غرب و تلویزیون های وابسته به شیوخ محافظه کار عرب مبنی بر تحریف سخنان ایشان و حاشیه سازی برای سخنان ایشان آغاز شد.

برخی رسانه های خارجی به خصوص رسانه های که مواضع خصمانه نسبت به ایران دارند بر آن شدند تا بیانات رهبر انقلاب را تداعی گر خط دهی ایران به تظاهرکنندگان مصری جلوه دهند. در این راستا شبکه العربیه وابسته به خاندان آل سعودی و بی بی سی فارسی بیشترین خط تحریف را دنبال کردند.

العربیه ابتدا در خبر فوری این تیتر را منتشر کرد که "رهبر ایران تظاهرات مردم مصر را تائید کرد" اما این تیتر در خبرهای بعدی این رسانه به صورت جهت دار طراحی شد تا با تحریف بیانات رهبر انقلاب حساسیت بخشی از جامعه مصر را نسبت به اسلامی بودن قیام مردم مصر بر انگیزد.

در واقع همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش بینی کرده بودند رسانه های غربی با تحریف و تقطیع سخنان ایشان به دنبال ایجاد فتنه میان ملتهای ایران و مصر بودند.

 

بی بی سی،تفرقه بیانداز و حکومت کن!

بی بی سی

اما این انتهای ماجرا نبود بی بی سی فارسی سناریوی دیگری را علاوه بر سناریوی العربیه در پیش گرفت. بی بی سی در پی خطبه های مهم نماز جمعه رهبر معظم انقلاب سعی کرد یکی از بیانیه های اخوان المسلمین مصر را به زعم خود پاسخی به سخنان ایشان بدانند سایت "بی بی سی" فارسی در خبری مربوط به سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مبنی بر جایگاه اسلام در حرکت انقلابی مصر و شروع آن با شعارهای اسلامی و الله اکبر و تکیه بر قدرت و نفوذ اسلام ادعا کرد که اخوان المسلمین طی بیانیه ای اعلام کرده که "قیام مردم مصر، انقلاب اسلامی نیست."

این خبر به سرعت مورد توجه سایت‌ها و گروه‌های ضد انقلاب و وابسته قرار گرفت. رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا، صدای آمریکا، سایت اینترنتی ضد انقلاب روزآنلاین و برخی سایت‌های وابسته به لندن نشینان فتنه گر با آب و تاب این خبر را کار کردند.

اما این خبر به اندازه‌ای مجعول نمود و یا حداقل بی ارتباط با سخنان رهبری بود که رسانه العربیه که خصومت آشکاری با ایران دارد در خبری انتساب این بیانیه را به اخوان المسلمین مورد تشکیک قرار داد و نوشت: گروه اخوان المسلمین در مقابل سخنان رهبر ایران رسما سکوت کرده است. البته العربیه اگرچه در اصالت بیانیه اخوان المسلمین تشکیک کرد اما در خبر دیگری تحت عنوان مصاحبه با افراد بی نام ونشان به عنوان جوانان حاضر در میدان تحریر قاهره سعی کرد درباره نسبت انقلاب مصر با انقلاب اسلامی ایران جوسازی نماید.

این موج تبلیغاتی با موضع وزیر خارجه رژیم مبارک علیه رهبر انقلاب ادامه یافت. این شبکه‌ها پس از اعلام موضع انتسابی به اخوان المسلمین به پوشش نظر احمدابولغیظ، وزیر خارجه مصر اقدام کردند. او در سخنانی توهین آمیز ضمن "نفرت انگیز" خواندن موضع ایران گفت:امیدایران برای روی کار آمدن یک دولت اسلامی در مصر، نشانگر آن است که این کشور به دنبال استیلا بر منطقه است.

سایت "بی بی سی" فارسی در خبری مربوط به سخنان حضرت آیت الله خامنه ای مبنی بر جایگاه اسلام در حرکت انقلابی مصر و شروع آن با شعارهای اسلامی و الله اکبر و تکیه بر قدرت و نفوذ اسلام ادعا کرد که اخوان المسلمین طی بیانیه ای اعلام کرده که "قیام مردم مصر، انقلاب اسلامی نیست."

دروغ ممنوع!

اگرچه این خبر باعث بهت و حیرت در برخی محافل سیاسی شد اما بلافاصله خبرنگاران و ناظران با تامل در زمان انتشار و مفهوم این بیانیه دروغ بودن اقدام شیطنت آمیز غربی‌ها را مشخص کردند.

 

در سایت رسمی اخوان المسلمین مصر به زبان عربی چنین خبری وجود ندارد. با مراجعه به سایت انگلیسی وابسته به اخوان متوجه می شویم که بیانیه مذکور در پاسخ به حوادث روز پنج شنبه میدان "التحریر" و اتهام مبارک و عمر سلیمان مبنی بر دست داشتن خارجی ها و نیز تحمیل مسئولیت بر دوش حرکت اسلامی اخوان المسلمین صادر شده و ارتباطی با خطبه های روز جمعه رهبر معظم انقلاب ندارد. خبرنگار مهر پس از تحقیق نشان داد که زمان انتشار این بیانیه بر روی سایت رسمی اخوان روز پنج شنبه 3 فوریه 2011 ساعت 23 و 59 دقیقه و بعد از سخنان عمر سلیمان و مبارک بوده، در حالی که خطبه های نماز جمعه رهبر انقلاب 4 فوریه 2011 ایراد شده است.

نکته حایز اهمیت در این رابطه غیر مستند بودن سایت منتشر کننده این بیانیه است که در درجه نخست سعی کرده آن را در واکنش به بیانات رهبری نشان دهند و از طرف دیگر این مطلب در سایت رسمی اخوان المسلمین و به زبان عربی منتشر نشده است!

 

اخوان المسلمین: از "امام" خامنه ای سپاسگزاریم!

یک شنبه شب بی بی سی به خیال خود می خواست با یک مصاحبه مهر تاییدی بر خبر جعلی خود بزند.اما عملا این تکنیک حمله رسانه‌ای بی بی سی به شکست رسانه‌ای تمام عیار برای گرداندگانش تبدیل شد. شبکه تلویزیونی

اخوان المسلمین

 بی بی سی در یک برنامه زنده از "کمال الحلباوی" یکی از اعضای اخوان المسلمین مصر پرسید: رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه این هفته در مورد اتفاقات مصر اظهار نظر کرده و گفته اند یک انقلاب سراسری اسلامی در منطقه در حال شکل گیری است واکنش اخوان المسلمین به صحبت های ایشان چیست؟

کمال الحلباوی پاسخ داد: "من از "امام" خامنه ای و تمام کسانی که از انقلاب مصر حمایت می کنند تشکر می کنم ."

وی افزود:‌ در مصر احزاب زیادی فعالیت می کنند بنابراین قانون اساسی باید تغییر کند و مردم باید نمایندگان مجلس را خودشان انتخاب کنند. بعد از رفتن مبارک باید انتخاباتی سالم برگزار شود و مردم نوع حکومت آینده را خودشان انتخاب خواهند کرد.وی افزود: اگر آنها دولت اسلامی بخواهند که امیدوارم این طور شود، این خواسته ملت است .

کمال الحلباوی از اعضای اخوان المسلمین به بی بی سی فارسی پاسخ داد: "من از "امام" خامنه ای و تمام کسانی که از انقلاب مصر حمایت می کنند تشکر می کنم ."

مجری بی بی سی در حالیکه قافیه را باخته بود در حرکتی زیرکانه اظهارات ضد ایرانی اخیر احمد ابوالغیط وزیر خارجه مصر را پیش کشید که عضو اخوان المسلمین هوشمندانه پاسخ داد: «اول از همه وزیر خارجه مصر باید از وزارت کنار برود. دوم اینکه او از روابط مسلمانان با هم شناخت درستی ندارد و در حرف های خود باید از حمایت رهبران ایران از انقلاب مصر قدردانی کند. با تاسف باید بگویم وزیر خارجه مصر با حملات غرب علیه ایران همراه شده که این قابل قبول نیست.»

بی بی سی در ادامه حوادث انتخابات ایران را پیش کشید وکمال الحلباوی در پاسخ گفت: «من هم امیدوار بودم دولت خوبی مثل دولت ایران و رئیس جمهوری خوب و شجاعی مثل آقای احمدی نژاد داشتیم!»

نتیجه گیری:

اگرچه شبکه های خبری غربی و عربی در راستای تفرقه افکنی میان دو ملت انقابی مصر و ایران تلاش کردند با تقطیع و تحریف سخنان رهبر معظم انقلاب و هم چنین انتساب بیانیه جعلی به اخوان المسلمین، فضای بیداری اسلامی پدید آمده در منطقه را مشوش نمایند اما با هوشیاری رسانه های ایرانی و پخش سخنان رهبر معظم انقلاب به زبان عربی از کانال های وابسته به ایران و متحدانش تا حد زیادی این توطئه ناکام ماند.اما به نظر می رسد برای مقابله با جنگهای روانی این چنینی جبهه رسانه ای انقلاب اسلامی طرحهای پیش گیرانه ای را از هم اکنون برای موارد مشابه در دستور کار خود قرار دهد.




 

 

آیا اخوان المسلمین بر ضد سخنان رهبری موضع گرفته؟ اخوان المسلمین در بیانیه روز پنج شنبه خود تاکید کرده بود: «اخوان المسلمین بر همراهی کامل خود با خواسته روشن مردمی تاکید می کند که (حکومت) مصر باید دولتی مدنی و دموکرات دارای ریشه های اسلامی باشد...» // به نظر می رسد رسانه های ضد انقلاب بار دیگر دچار گاف شده اند و برای رسیدن به اهداف خود به جعل مطلب و سایت روی آورده اند.//

به امید آزادی مصر اسلامی ومردمی سرنوشت مصر باید دست مردمش باشند




گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی دانشمند، واعظ پرآوازه اصفهانی ‌تبار (قسمت دوم)

 مارمولک

اشاره:

درست با همان سرعتی که جوهر خودنویس روی کاغذ کاهی پخش می‌شود، فیلم‌های کوتاه جنجالی نیز اعم از آنکه اصل، گزینش‌شده یا بدلی باشند، خیلی زود در سایت یوتیوب و سیستم بلوتوث تلفن‌های همراه تکثیر می‌شود. قربانیان و گاه برندگان این سیستم جدید ارتباطی، در گروه‌های مختلف اجتماعی عضویت دارند. از سخنران مذهبی حجت‌الاسلام مهدی دانشمند نیز فیلم کوتاهی در این عرصه توزیع شده است که موضوع آن، مقایسه غیرت خروس و آدمیزاد است. این فیلم که قسمت کوتاهی از یک سخنرانی بلند است، به گفته مهدی دانشمند، مربوط به سال 1371 و سخنرانی وی در جمع زندانیان یکی از شهرهای استان خراسان است که متناسب با ادبیات مخاطبان بیان شده است. این واعظ اصفهانی هر چند تلاش می‌کند تا با منبرهای خاص خود، ارتباط نزدیک‌تری با مخاطبان برقرار کند، با این حال تاکید دارد که نباید شأن روحانیت را نادیده گرفت؛ آن‌گونه که در فیلم مارمولک چنین شد. در انتهای خیابان بوستان ششم، خیابان پاسداران حسینیه‌ای به نام بنت‌الزهرا(س) قرار دارد که به همت سردار جوادزاده و به یاد شهیدان این خانواده برپا شده است. در همین حسینیه و پس از شنیدن سخنرانی جذاب مهدی دانشمند و دیگر واعظان و مداحان این مجلس، همشهری ماه به سراغ او  رفته تا سبک ویژه خود در سخنرانی دینی را برای خوانندگان همشهری ماه تشریح کند.

بخش‌هایی از این گفتگوی خواندنی که در شماره 62 این ماهنامه منتشر شده را در شماره گذشته آورده ایم و اینک قسمت دوم این گفتگو را در این شماره بخوانید:

 

• من خیلی از دست مردم ناراحتم. آن مردمی که خندیدند و نفهمیدند. خندیدند و فکر نکردند. خندیدند ولی به عمق مطلب من نرسیدند. اگر بعد از دانشمند، مبلغ دیگری با سبک جدید نیامد، کمی هم مردم مقصرند. من ثابت کردم که روحانیت می‌تواند بخنداند و بفهماند ولی عده‌ای نخواستند که این سبک، یک سنت شود و صدها روحانی برای نسل‌های بعدی به آن رو بیاورند. الان در حوزه‌های علمیه که می‌روم به طلبه‌ها توصیه می‌کنم سبک من را استفاده نکنند چون ممکن است دردسرساز شود. من خیلی متاسفم از اینکه کار من درک نشد.

• دکترهای جامعه‌شناسی و روانشناسی از این کار تعریف می‌کنند. متاسفانه برخی از توده‌های مسلمان هم تصور می‌کنند دین یعنی گریه و به همین دلیل از کار من انتقاد می‌کنند. در حالی که در دین اسلام، حب و بغض در کنار هم است. در روایت‌ها، شیعه کسی است که «یفرحون لفرحنا، یحزنون لحزننا» اما برخی‌ قسمت اول این حدیث را فراموش کرده‌اند.

 فیلم مارمولک جنایت و خیانتی بود به لباس روحانیت. در اصفهان من خودم دیدم که چهار نفر بی‌تربیت، به بزرگ‌ترین عالم شهر گفتند مارمولک. اگر این فیلم اصلاح می‌کرد و مردم را با روحانیت آشتی می‌داد خوب بود. ولی به مردم توهین کردن را یاد داد. آن‌وقت فکر می‌کنند ما نان گندم نخورده‌ایم و می‌گویند این فیلم مردم را با روحانیت آشتی داد
مهدی دانشمند

• فکر می‌کردم هزینه کمتری داشته باشد. من توقع نداشتم که از جانب قشر مومن و برخی هم‌لباسی‌ها این نوع برخوردها را ببینم. تصور می‌کردم باید سطح شوخی‌ها را خیلی بالاتر ببرم تا بتوانم جوانان را جذب کنم. دیدم این‌طور نیست و با یک لبخند می‌شود جوان فعلی را جذب دین کرد البته اگر برخی آقایان بگذارند. روی منبر هر شوخی را نمی‌شود مطرح کرد. خیلی اتوکشیده باید حرف زد. من نگران بودم نتوانم مردمی را که به جوک‌های آن‌چنانی عادت کرده‌اند جذب کنم. پیدا کردن لطیفه‌هایی که بشود روی منبر گفت خیلی سخت است. گاهی ساعت‌ها باید در کتاب‌ها بگردم تا بتوانم یک حکایت شیرین و جوان‌پسند پیدا کنم تا بتوانم آن را تقدیم جوانان کنم. پدر من سر پیدا کردن این‌جور حکایت‌ها که هم جذاب باشد و هم برای جوانان آموزنده باشد، درمی‌آید. بعد دیدم جوان‌ها خیلی توقع ندارند و فقط اگر از کلیشه‌ای و با تحکم حرف زدن خارج شویم کافی است.

 

• به جوانان خدای دست‌گیر را معرفی کردم نه خدای مچ‌گیر. خدایی که حتی اگر به اندازه ستاره‌های آسمان گناه کرده باشی، درهای توبه را نمی‌بندد. من سال‌هاست که روی منبر آن‌چنان خنده‌دار حرف نمی‌زنم ولی هنوز می‌آیند. چون گویش جوان‌پسندانه را حفظ کردم. من از این ناراحتم که نتوانستم این کار را تا انتها طی کنم.

 

• هر کسی یک ظرفیتی دارد. البته من همان دانشمند 20 سال پیش هستم و  خیلی فرق نکرده‌ام. فقط شوخی‌ها را کمتر کردم. می‌خواهم این کار برای مستمع سوال ایجاد کند که چرا کم شده است؟ آن‌وقت می‌گویم از من نپرسید؛ از آنهایی پرسید که فکر می‌کنند دین یعنی گریه. اسلام دین نشاط است ولی برخی مقدس‌مآب‌ها سعی می‌کردند چهره آن را غیرعمد تخریب کنند.

 

• مارمولک 130 اشکال دارد. در اصفهان یک ساعت با آقای کمال تبریزی کارگردان آن مناظره کردم. ایشان خیلی از حرف‌های من را قبول کرد و خیلی را قبول نکرد. درنهایت گفت تو باید بیایی پیش من کارگردانی یاد بگیری و من هم بیایم سخنرانی یاد بگیرم. می‌خواست با این حرف بگوید هر کسی کار خودش را انجام دهد. ولی من هنوز در مورد مارمولک حرف دارم. من روی پلان به پلان این فیلم نقد جدی دارم؛ چون توطئه‌ای علیه روحانیت بود که ادعای خدمت به روحانیت هم دارد. شما می‌دانید مردم بعد از دیدن این فیلم چقدر به روحانیت توهین کردند؟ تاثیر این فیلم که رفع مظلومیت روحانیت نبود. فکر می‌کنم خود آقای زائری اگر با لباس روحانیت می‌آمد بیرون همان موقع صدها نفر به او می‌گفتند مارمولک.بله، اتفاقا آقای زائری می‌گفت هر کس به من می‌گفت مارمولک؛ من در جواب می‌گفتم جان برادر حرفت را بزن. او با این کار قصد داشت جوانان را به روحانیت جذب کند.

 

• من با خال‌کوب‌ها صحبت کردم. نمی‌دانم آقای زائری هم برای مشاوره فیلمنامه به سراغ آنها رفته بود تا فیلم بهتری بسازد؟ به خدا اگر رفته باشد. من از خالکوب‌ها پرسیدم تا به حال در طول عمرتان چه چیزهایی خالکوبی کرده‌اید. گفتند کله مار، افعی، اژدها، شیر، پلنگ، عقرب و تار عنکبوت. پرسیدم شما برای کسی در طول این چند سال، مارمولک زده‌اید، گفتند نه. رضا دزده در پلان اول می‌آید در زندان کبوتر سفیدی که گرفتار سیم‌خاردار شده را نجات می‌دهد. کبوتر سفید در همه جای دنیا نماد صلح و آزادی است. در آخر فیلم نیمه‌شعبان است. این فیلم دو منجی را کنار هم گذاشته است.

تصور می‌کردم باید سطح شوخی‌ها را خیلی بالاتر ببرم تا بتوانم جوانان را جذب کنم. دیدم این‌طور نیست و با یک لبخند می‌شود جوان فعلی را جذب دین کرد البته اگر برخی آقایان بگذارند

• فیلم مارمولک جنایت و خیانتی بود به لباس روحانیت. در اصفهان من خودم دیدم که چهار نفر بی‌تربیت، به بزرگ‌ترین عالم شهر گفتند مارمولک. اگر این فیلم اصلاح می‌کرد و مردم را با روحانیت آشتی می‌داد خوب بود. ولی به مردم توهین کردن را یاد داد. آن‌وقت فکر می‌کنند ما نان گندم نخورده‌ایم و می‌گویند این فیلم مردم را با روحانیت آشتی داد. اگر می‌‌خواهند این‌طوری آشتی بدهند، چرا از روحانیت شروع می‌کنند. بروند از قاضی‌ها، مسؤولان یا نمایندگان مجلس شروع کنند.

«مارمولک» اکران ‍شد

• «طلا و مس» را هنوز ندیده‌ام که بخواهم نظر بدهم. فیلم «زیر نور ماه» قشنگ بود و خوش‌باوری و سادگی طلبه‌ها را نشان می‌داد. طلبه‌ای در این فیلم با سادگی ماشین آن خانم را هل داد. خود من بارها ماشین مردم را هل داده‌ام. این فیلم توهین به روحانیت نبود ولی مارمولک توهین به روحانیت، اسلام و امامان بود. حتی توهین به مردم بود. وقتی او منبر می‌رود، چهار تا خل و چل پای منبر او می‌روند. یک دیوانه هم یادداشت برمی‌دارد. این همه دانشجویی که پای منبر من مطلب می‌نویسند، کدامشان دیوانه‌اند. فساد در میان دکترها بیشتر است یا روحانیت؟ خداوکیلی استادان دانشگاه پاک‌تر هستند یا استادان حوزه؟ من همه جا بوده‌ام و دیده‌ام. آمار فاسدان که در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه می‌شوند بسیار کم است. من در طول عمر خودم فقط دو سه مورد از این افراد دیده‌ام که خیلی زود خلع لباس شده و از تشکیلات امام زمان(عج) اخراج شدند.

 

• من قبل از هر سخنرانی سعی می‌کنم مخاطبان را بشناسم. وقتی به پادگان می‌روم از فرماندهان، سربازان و جوانان اطراف خودمان، شرایط و محیط خدمت سربازی را می‌پرسم. در بیشتر شهرهایی که می‌روم، سخنرانی در زندان هم دارم. وقتی آنجا می‌روم مشکلات خودشان را به آنها یادآوری می‌کنم. یک شوخی هم دارم و می‌گویم شما فکر نکنید فقط شما مجرمید. فرق ما و شما این است که شما لو رفته‌اید ولی ما هنوز لو نرفته‌ایم. «گر امر شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند.» به آنها تذکر می‌دهم به جای سیر در گذشته‌ها به آینده فکر کنند. روحانیونی که در زندان کار می‌کنند، بندگان خدا خیلی هم زحمت می‌کشند ولی برای دستیابی به نتایج بهتر، حوزه باید یک‌سری طلبه در رشته‌های مختلف؛ ازجمله تبلیغ در زندان تربیت کند. تبلیغ در زندان یک کار تخصصی است و هر روحانی به درد آن نمی‌خورد. باید تخصص‌ها را در حوزه زیاد کرد؛ همان‌طور که در یک دانشکده علوم پزشکی، ده‌ها رشته تخصصی و فوق‌تخصصی مختلف تدریس می‌شود.

 

• اگر حوزه‌های علمیه تبلیغات دینی را به صورت تخصصی آموزش ندهند، در آینده نزدیک میادین فرهنگی را یکی یکی از دست می‌دهند چون یک روحانی امروزی باید به دو زبان «جوان» و «زمان» مسلط باشد. اگر یک روحانی، دردشناسی داشت و شرایط جامعه را خوب شناخت، می‌‌تواند داروی مناسبی ارائه دهد. امروز برخی فکر می‌کنند جوانان فقط افرادی پر از شهوت هستند که باید آنها را نصیحت کرد؛ در حالی که همین نگاه ناقص، رابطه جوانان و روحانیون را آسیب‌پذیر می‌کند.

 

• خدا انسان را چهار طبقه آفریده است: عقل، قلب، شکم و زیر شکم. مشکل نسل جوان را باید از طبقه بالا حل کرد و نه پایین. اگر فکر نسل جوان درست شود، می‌تواند احساسات و شهوت خود را مدیریت کند.  شهوت یک چیز خدادادی است که باید با ازدواج آن را مدیریت کرد. عفت یک باور است که باید آن را به دست آورد. جامعه‌شناسان می‌گویند فکر انسان درخت است و میوه آن هم عمل. اگر فکر درست شود میوه خوب می‌دهد و اگر فاسد شود، عمل فاسد به همراه دارد. من بعضی اوقات ناراحت می‌شوم که می‌شنوم جوانان را به عنوان موجوداتی شهوت‌ران معرفی می‌کنند که صبح تا شب به دنبال تخلیه شهوت است. این کار، توهین به جوان است. خیلی اوقات جوانان می‌آیند پیش من و می‌گویند دعا کن از استمنا نجات پیدا کنم. وقتی کسی پیش روحانیت یا دکتر می‌رود، نشان می‌دهد که از این آلودگی متنفر است.

• کسانی که شب‌های احیا در جلسه‌ها می‌آیند و گریه می‌کنند، از غم دوست دخترشان نیست. می‌خواهند گناه را از وجودشان پاک کنند. حق جوانان این نیست که به آنها به‌عنوان موجودات پلید و گناه‌دوست نگاه شود. من جوان‌ها را در این جامعه خیلی مظلوم می‌دانم.

یک جوانی را دیدم مسیحی شده، پرسیدم چرا این کار را کردی؟ گفت چون مسلمان‌ها دروغ می‌گویند. گفتم تو فقط 100 تا مسلمان که دوست و رفیق و خانواده‌ات بودند را می‌شناسی. یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان در جهان وجود دارد که خیلی‌ها اهل صداقت هستند

• برخی دچار انحراف‌هایی شده‌اند ولی نباید این‌طور قضاوت کرد. این مثل عسل است. کسی از عسل بدش نمی‌آید ولی وقتی این عسل را با خاک مخلوط کردیم، هیچ کس خوشش نمی‌آید آن را بخورد. دین با فطرت انسان‌ها ارتباط دارد و ندای دین‌خواهی در وجود همه جوان‌ها هست. جوانان از دین خسته نشده‌اند؛ از مبلغان دینی ناراحتند.

فروش 100 میلیونی «مارمولک» در 3 روز

این‌که حکومت دست متدینان جامعه باشد، خیلی عالی است ولی باید ملت را آموزش بدهند که اسلام از مسلمانان جداست. اگر این اتفاق بیفتد، نه لطمه به حکومت می‌خورد و نه به دین مردم. اگر مقدمات اصلی را به جوانان بفهمانیم، استقبال می‌کنند. به عنوان یک روحانی حق ندارم بالای منبر طوری حرف بزنم که انگار من معصوم هستم و بقیه همه از خرابات برگشته‌اند. باید بگویم چهارده معصوم بیشتر نداریم و اگر یک روحانی خطا می‌کند، نباید آن را به پای اسلام نوشت. آن‌قدر تسلط را در بحث روحانیت بالا برده‌ایم که برخی افراد با دیدن ما، یاد امیرالمومنین (ع) می‌افتند، ولی ما چه سنخیتی با امیرالمومنین(ع) داریم؟ ما باید بگوییم روحانیون، انسان‌هایی هستند از جنس مردم عادی که مسائل دینی را به خودشان و بقیه یادآوری می‌کنند. همان‌طور که یک نفر در جامعه نجار، پزشک یا راننده می‌شود و به جامعه خدمت می‌کند، برخی افراد هم وظیفه دارند در لباس روحانیت به مردم خدمت کنند. روحانیت وظیفه دارد دین را به مردم به‌گونه‌ای عرضه کند که مردم راحت‌تر بپذیرند و در زندگی عمل کنند و خودش هم عمل کند. اگر یک پزشک سیگار بکشد، این کار او اشتباه است ولی نباید علم طبابت را زیر سوال برد. اگر روحانی اشتباه کرد، نباید نیاز به تبلیغ دینی را زیر سوال برد.

 

یک جوانی را دیدم مسیحی شده، پرسیدم چرا این کار را کردی؟ گفت چون مسلمان‌ها دروغ می‌گویند. گفتم تو فقط 100 تا مسلمان که دوست و رفیق و خانواده‌ات بودند را می‌شناسی. یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان در جهان وجود دارد که خیلی‌ها اهل صداقت هستند. آنهایی هم که دروغ می‌‌گویند، اشتباه خودشان است. اسلام که نگفته دروغ بگویند.علت دین‌زدگی در جوانان، یکی این است که دین و محتوای آن را نمی‌شناسند. هم اینکه اشتباه متدینین را به حساب دین می‌نویسند که کار اشتباهی است.

 

• ماشاءالله همه جناح‌ها، طرفدارهای خوبی دارند و بهتر است من کار خودم را انجام بدهم. البته فصل رای دادن که می‌شود، مردم را تشویق می‌کنم رای بدهند و آبروی نظام را حفظ کنند. تاکید می‌کنم مراقب باشند پا روی خون شهدا نگذارند و به فرمایشات رهبری و مراجع تقلید توجه کنند ولی تا به حال نگفته‌ام به چه کسی رای بدهند.

• البته همین جلسات به برکت خون شهدا و نظام اسلامی است. همین امنیت تبلیغ مذهبی را مدیون حکومت اسلامی هستم ولی از هیچ ارگانی پول نمی‌گیرم. مدتی معلم حق‌التدریس بودم و حقوق همان موقع را خرج مدرسه می‌کردم و ریالی از آن را وارد زندگی شخصی خودم نکردم. من فقط با شهریه امام زمان (عج) و هدیه‌هایی که بابت منبرها می‌دهند، زندگی می‌کنم.




این عالم همچون یک" دانشگاه" یا یک" مزرعه" است (این تشبیهات در متون احادیث اسلامى وارد شده) برنامه این است که در دانشگاه استعدادها شکوفا گردد ، لیاقتها پرورش یابد ، و آنچه در مرحله " قوه"  است به " فعلیت" برسد .

 


 

 

*فضیلت سوره عنکبوت‏

در تفسیر مجمع البیان از پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) چنین آمده است:« من قرء سورة العنکبوت کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل المؤمنین و المنافقین ؛هر کس سوره عنکبوت را بخواند به تعداد تمام مؤمنان و منافقان ، ده حسنه براى او نوشته مى‏شود  .»

مخصوصاً در باره تلاوت سوره عنکبوت و روم در ماه رمضان در شب بیست و سوم ، فضیلت فوق العاده‏اى وارد شده است تا آنجا که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم :« من قرء سورة العنکبوت و الروم فى شهر رمضان لیلة ثلاث و عشرین فهو و اللَّه من اهل الجنة، لا استثنى فیه ابدا، و لا اخاف ان یکتب اللَّه على فى یمینى اثما، و ان لهاتین السورتین من اللَّه مکانا ؛ هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان شب بیست و سوم تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچکس را از این مساله استثناء نمى‏کنم، و نمى‏ترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهى بر من بنویسد ، و مسلماً این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد .» ( " ثواب الاعمال " ؛ طبق نقل تفسیر نور الثقلین ، جلد 4 ، صفحه 147)

بدون شک محتواى پربار این دو سوره و درس هاى مهم توحیدى آن ، و برنامه‏هاى سازنده عملى که در این دو سوره ارائه شده است کافى است که هر انسانى را که اهل اندیشه و الهام و عمل باشد به بهشت جاویدان سوق دهد . بلکه شاید تنها اگر از نخستین آیه سوره عنکبوت الهام بگیریم ، مشمول‏ سوگند امام صادق (علیه السلام)  شویم ، همان آیه‏اى که مسأله امتحان عمومى انسانها را مطرح مى‏کند و مى‏گوید : همه بدون استثناء در بوته آزمایشها قرار مى‏گیرند تا سیه‏روى شوند  .

چگونه ممکن است انسان این آزمون عظیم را کاملاً باور داشته باشد و خود را براى آن آماده نسازد ، و اهل تقوا و پرهیزگارى نگردد؟

 

*تنگی معیشت یا گسترش روزی بدست اوست !

« اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ ؛ خداوند براى هر کس از بندگانش که بخواهد روزى را مى‏گسترد و یا تنگ‏مى‏کند ، همانا خداوند به هر چیزى آگاه است . » (عنکبوت 62)

کم یا زیاد کردن روزى افراد به وسیله‏ى خداوند ، عالمانه و حکیمانه و بر اساس معیارهاى پیدا و ناپیداست . در حدیث مى‏خوانیم: مصلحت بعضى از بندگان خدا گسترش روزى است و اگر در تنگناى معیشت قرار گیرند ، فاسد مى‏شوند و بر عکسِ این گروه ، صلاح گروهى دیگر در تنگنا بودن است که اگر در توسعه واقع شوند ، به فساد کشیده مى‏شوند . (تفسیر اطیب البیان)

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم :

«هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان شب بیست و سوم تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچکس را از این مساله استثناء نمى‏کنم، و نمى‏ترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهى بر من بنویسد ، و مسلماً این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد.»

قرآن

برداشتهایی از آیه:

1ـ کم یا زیاد شدن رزق و روزى ، تصادفى نیست : « اللَّهُ یَبْسُطُ ... وَ یَقْدِرُ»

2ـ وظیفه‏ى ما کار و تلاش است ، امّا میزانِ در آمد و رزق در اختیار ما نیست : «اللَّهُ یَبْسُطُ»

3ـ خواست و مشیّت الهى ، آگاهانه و عالمانه است : «لِمَنْ یَشاءُ ... بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»

او هم خالق است وهم رازق ، کلید روزى به دست اوست نه به دست انسانها ، مگر ممکن است کسى خالق و مدبّر باشد و لحظه به لحظه فیض او به موجودات برسد و در عین حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ)

 

*گریزی از مرگ نیست !!

«کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ؛ هر انسانى مرگ را مى‏چشد، سپس شما را بسوى ما بازمى‏گردانند. »(عنکبوت 57)

هر کس ناگزیر طعم مرگ را خواهد چشید ، و مجالى براى گریز از آن وجود ندارد ، پس باید از فرصت زندگى بهره‏ گرفت و از مرگ نترسید ، زیرا مرگ سرنوشت حتمى همه است ، ولى پایان کار نیست .

پس می توان نتیجه گرفت که :

- مرگ ، استثنا ندارد و براى همه است : «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»

- مرگ ، امرى وجودى است ، نه عدمى : «ذائِقَةُ الْمَوْتِ ... تُرْجَعُونَ»

- مرگ ، پایان کار نیست ، بازگشت به مبدأ است : «إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»

 

*فتنه چیست؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

« الم (عنکبوت 1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت 2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (عنکبوت 3) ؛ الم ـ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ـ ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مى‏کنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مى‏گویند و کسانى که دروغ مى‏گویند تحقق یابد!»

کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ؛ هر انسانى مرگ را مى‏چشد، سپس شما را بسوى ما بازمى‏گردانند. »(عنکبوت 57) هر کس ناگزیر طعم مرگ را خواهد چشید ، و مجالى براى گریز از آن وجود ندارد ، پس باید از فرصت زندگى بهره‏ گرفت و از مرگ نترسید ، زیرا مرگ سرنوشت حتمى همه است ، ولى پایان کار نیست

 

 

ادامه مطلب...



ایمان و اعتقاد سالم و یا بى‏ایمانى و انحرافات اعتقادى از یک طرف و رفتار و اعمال صالح و یا ناصالح و زشت از طرف دیگر، نقش و تأثیر متقابل در یکدیگر دارند. بنابراین بر انسان معتقد و مؤمن لازم است که براى حفظ ایمان و اعتقادات خود و        یابراى بالا بردن و تقویت آن، مواظب و مراقب رفتار و اعمال خود باشد و با انجام رفتار و اعمال خوب و شایسته و تقیّد و پایبندى به تکالیف و دستورات الهى فطرت توحیدى و الهى خود را متجلّى‏تر سازد. همچنان که خداوند تعالى در قرآن کریم مى‏فرماید: مَن عَمِل صالحاً من ذکَرٍ أوْ أنثى و هو مؤمنٌ فَلَنُحْیِیَنّهُ حیاةً طیّبةً و لا لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَ بِأحْسَنَ ما کانوا یعملون؛ هر کس از مرد یا زن که کار نیکو کند و مؤمن باشد، به زندگانى پاک و پسندیده‏اى، زنده‏اش مى‏داریم و به بهتر از آن‏چه کرده‏اند، پاداششان مى‏دهیم.» (نحل/97)                                                                                                                                

یکى از آموزه‏هاى مهم در قرآن ‏کریم و احادیث اسلامى که بر آن تأکید مى‏کنند، مسأله «تأثیر متقابل ایمان و رفتار» است ؛ یعنى همچنان‏ که اعتقادات صحیح و ایمان سبب بروز اعمال و رفتارهاى شایسته و خوب از یک انسان مؤمن و معتقد مى‏شود، این رفتار خوشایند و پسندیده نیز سبب شکوفایى هر چه بیشتر ایمان شخص و رشد آن مى‏شود.

عکس مطالب بالا نیز صادق است؛ به این صورت که بى‏اعتقادى و ضعف ایمان سبب بروز رفتارهاى ناشایست بوده ، متقابلاً اعمال ناشایست و مذموم سبب نابودى یا کاهش ایمان و اعتقاد مى‏شود.

 

الف. تأثیر ایمان و اعتقاد سالم در بروز رفتارهاى صحیح و شایسته

 

واضح و آشکار است که اگر انسان داراى ایمان و افکار و اعتقادات درست و سالمى باشد ، غالباً رفتارها و اعمال او نیز بر اساس درستى و پاکى خواهد بود . دراین باره به برخى از آیات و روایات در این زمینه اشاره می کنیم :

1. « قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً ؛ بگو هر کس طبق شخصیت و خلق و خوى خود عمل مى‏کند ، پس پروردگار شما آن‏ها را که راهشان هدایت یافته‏تر است بهتر مى‏شناسد .» (اسراء/84)

«شاکله» در اصل از ریشه «شکل» به معنى «دربند کردن حیوان» است.1 از آن‏جا که روحیات و سجایا و عادات هر انسانى او را مقید به رویّه‏اى مى‏کند ، به آن «شاکله» مى‏گویند.2 در حقیقت «شاکله» همان هویّت و شخصیت درونى هر انسانى است که عواملى متعددى از قبیل روحیّات و عادات و به ‏ویژه افکار و اعتقادات شخص، در شکل‏گیرى آن مؤثر است .

این شاکله در نوع و کیفیت اعمال و رفتارهاى انسان کاملاً تأثیرگذار است .

2. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا ، قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ؛ حمد مخصوص خدایى است به این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده‏اش) نازل کرد. هیچ‏گونه انحرافى در آن قرار نداد و کتابى که سر و سامان‏دهنده (به وضع کسانى که به آن عمل مى‏کنند) است ، تا (بدکاران را) از عذاب شدید بترساند و مؤمنان را که عمل صالح انجام مى‏دهند ، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آن‏ها است .» (کهف/1-2)

آنچه از دو آیه فوق محل نظر است، آنجاست که مى‏فرماید: و یبشّر المؤمنین الذین یعملون الصالحات. در اینجا خداوند با توصیف مؤمنان به انجام اعمال صالح، بین اعتقادات سالم و ایمان از یک طرف و انجام اعمال درست و رفتارهاى صالح از طرف دیگر ارتباط و پیوند برقرار کرده است .

علاوه بر آیه فوق تمامى آیاتى که در آن‏ها مؤمنان توصیف به انجام اعمال صالح شده‏اند ، مى‏تواند شاهد و دلیل بر مدعاى ما باشد  .

به عبارتی می توان گفت؛ طبیعت و اقتضاى ایمان و اعتقادات سالم آن است که از انسان معتقد با ایمان، رفتار شایسته و سالم سر زند و به اصول اعتقادى و ایمانى خود پایبند باشد . البته این نکته را نباید فراموش کرد که این مسأله به صورت قطعى نیست و کلیّت ندارد ؛ زیرا چه بسا ممکن است از فرد با ایمانى نیز اعمال ناشایست و بر خلاف اقتضاى ایمانش سر بزند که این خود بنا بر علل و عواملى مى‏باشد.

« قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً؛ بگو هر کس طبق شخصیت و خلق و خوى خود عمل مى‏کند ، پس پروردگار شما آن‏ها را که راهشان هدایت یافته‏تر است بهتر مى‏شناسد»

  

ادامه مطلب...


یکی از علت هایی که قرآن به بیان داستان ها ی مختلف از سرگذشت اقوام مختلف می پردازد ، عبرت گیری آیندگان از گذشتگان می باشد .

یکی از موضوعاتی که جای سخن وعبرت پذیری می باشد ، داستان سرگذشت قوم بنی اسرائیل و روی گردانی آنان از خداوند به سمت گوساله سامری است .

 


 

 

 

آیا امکان دارد امتی که خدا پرست است ، روزی گوساله پرست شود ؟

با توجه به ماجرای بنی اسرائیل ، می بینیم که این امکان وجود دارد . برای دچار نشدن به چنین سرنوشتی ، کافی است که علل انحراف آنان را بشناسیم .

دلایل انحراف قوم بنی اسرائیل

قرآن از دلایل مهم این انحراف را ، تأثیر محیط و نداشتن ایمان واقعی معرفی می کند.

 

انواع ایمان

ما دو نوع ایمان داریم ؛ ایمان عمیق  وایمان سطحی .

روایات ایمان حقیقی و سطحی را این گونه معنا می کنند ؛  «ایمان حقیقی آن است که هم به دل و هم به زبان و هم در عمل نشانه ای داشته باشد اما ایمان سطحی ،ایمانی است که تنها نشانه آن ، زبان است .»(بحارالانوار ،ج 22 ، ص352)

گاهی ایمان سطحی ، به ایمان واقعی تبدیل می شود !

فرعون تمام ساحران ماهر شهر را جمع کرد و به آنان وعده داد که اگر بتوانند بر موسی چیره شوند و به وسیله سحر آبروی موسی را بریزند ، پاداش خوبی به آنان خواهد داد .

روز موعود فرا رسید و ساحران به مبارزه با موسی و رسیدن به پاداش های مادی فراوان از فرعون ، به میدان آمدند ، اما آنان هنگامی که قدرت غیبی موسی را مشاهده کردند ، فهمیدند که کار حضرت موسی ، سحر نیست بلکه کاری مافوق مادی و خدایی می باشد ، درآن لحظه بود که به خدای موسی ایمان آوردند .

وقتی فرعون دید که ساحران نقشه ی او را برهم زدند ، آنان را به عذاب عظیمی وعده داد .

اما ساحرانی که اکنون گام در ایمان حقیقی نهاده بودند ، رو به فرعون کرده و گفتند : «فاقض ؛ ‌ای فرعون ! قضاوت کن! هر کاری می‌خواهی بکن ، قدرت تو محدود به همین دنیا است ، به درستی که تو فقط در همین دنیا می‌توانی حکم کنی .»

کسانی که منتظر بودند به عنوان جایزه ، سکه‌ای از فرعون بگیرند، بعد از مدت بسیار کوتاهی کارشان به جایی رسید که به ایمان حقیقی دست پیدا کرده و نه تنها پاداشی از او نمی خواستند ، بلکه با بیانی اظهار کردند که ؛ تمام هستی دیگر برای آنها ارزشی ندارد.

نداشتن ایمان واقعی وحقیقی ، بنی اسرائیل رابیچاره کرد !

قوم بنی اسرائیل ، به دلیل اینکه ایمان واقعی نداشته و تنها به سطح ظاهری ایمان اکتفا کرده بودند ، اندک زمانی بیش نتوانستند به وسیله ایمانشان برقرار باشند وسرانجام به توسط ظواهر دنیا که سامری یکی از مصادیق بزرگ آن بود ،  نابود شدند .

خدا می فرماید: با هیچ کس رابطه خویشاوندی و قومیتی نداریم ، با کسی هم دشمنی نداریم ، قانون این است که هر امتی که پس از پیروزی منحرف شود ، آن امت را سرزنش وسرکوب خواهیم کرد

نقش محیط در پرورش افکار و عقاید

گوساله سامری

قوم بنی اسرائیل که به موسی ایمان آورده وقدرت خداوند را در نجات قوم موسی را دیده وفرجام کار فرعونیان را در برابر رود نیل مشاهده کرده بودند ، نه تنها درس وعبرت نگرفته بلکه روشن ترین بیّنات و نشانه ها را نیز فراموش کردند و سرانجام از خدای موسی روی گردان شدند .

( اصولاً ما انسان ها هرگاه در مشکلات گیر می‌کنیم ، خدا را صدا می ‌زنیم ، قرآن نیز از این مسئله از انسان ها انتقاد می کند و می‌گوید: « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»(عنکبوت/65)

مردم وقتی کارشان گیر می کند ، یا الله می گویند و خدا را صدا می زنند ، اما وقتی که از مشکلات نجات پیدا می کنند ، همه چیز را فراموش کرده و مشرک می شوند .)

هنگامی که به قدرت خداوند ، رود نیل برای آنان خشک شد و آنها به سلامت از آن عبور کردند ودرمحیط بت پرستان قرار گرفتند ، محیط درآنان در آنان اثر کرد وفوراً به مخالفت باموسی پرداخته و به او گفتند : «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ»(اعراف/138)  تو هم برای ما بتی همانند بت آنان بساز !

 

ظلم های بنی اسرائیل

آیه‌های زیادی در قرآن پیرامون ظلم های بنی اسرائیل بیان شده است ؛

 1- «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ»(نساء/155)

2 - «وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّه»(همان) به آیات خدا کفر ورزیدند.

3 - «وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقّ‏ٍ»(همان) پیامبران را کشتند.

4 - «وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ»(همان) گفتند:برقلب ها و دل های ما پرده ای افتاده است .

5- «وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»(نساء/156) به حضرت مریم بهتان زدند.

6- «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ‏ً»(نساء/157)

 

نتیجه ی کفران نعمت بنی اسرائیل !

 

«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ»(نساء/160) خداوند می فرماید : به خاطر ظلم هایی که بنی اسرائیل مرتکب شد ، «حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ» بسیاری از نعمات پاک و طیب را برایشان حرام کردیم .

 

اصولاً ما انسان ها هرگاه در مشکلات گیر می‌کنیم ، خدا را صدا می ‌زنیم ، قرآن نیز از این مسئله از انسان ها انتقاد می کند و می‌گوید: « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ» مردم وقتی کارشان گیر می کند، یا الله می گویند و خدا را صدا می زنند ، اما وقتی که از مشکلات نجات پیدا می کنند ، همه چیز را فراموش کرده و مشرک می شوند

کارهای خدا سنت است

خدا می فرماید: با هیچ کس رابطه خویشاوندی و قومیتی نداریم ، با کسی هم دشمنی نداریم ، قانون این است که هر امتی که پس از پیروزی منحرف شود ، آن امت را سرزنش وسرکوب خواهیم کرد . (نساء/160)

 

هم رنگ جماعت شدن ، اشتباه است!

حضرت موسی

به عده ای که می گوییم : چرا چنین خطا و اشتباهی را مرتکب شدی ؟ در توجیه کار خود می گویند: اکثریت این کار را می کنند ! من یک نفر هستم .

در پاسخ می گوییم :حضرت ابراهیم  هم یک نفر بود، اصولاً خداوند در قرآن در بسیاری از موقعیت ها از جماعت و اکثریت انتقاد کرده است ؛ این نشان می دهد که جمعیت واکثریت اصل نیستند ، بلکه حق و حقیقت ودرستی اصل است ، اگرچه به وسیله اندک افراد و یا حتی یک نفر مطرح شود .

اگر اکثریت به دنبال حق و درستی رفتند اینجا جمعیت واکثریت ارزش گرویدن را پیدا می کنند ، اما اگر اکثریت بیان کردند که : ما خدا را نمی‌خواهیم ، ما پیغمبر را نمی‌خواهیم ، ما قرآن را قبول نداریم ، به حجاب و آموزه های دین پشت کردند ، این جا دیگر اکثریت ارزش ندارند .

در یک کلام اینکه ؛ اکثریت به خودی خود ، ملاک ارزش گذاری نمی باشند !

 

نتیجه گیری :

 

در یک جمع بندی ، قرآن کریم به ریشه یابی این رویداد پرداخته و عواملی چون ؛ نداشتن ایمان واقعی وبازتاب محیط را در رفتارهای آدمی مؤثّر می داند .

به عبارتی می توان گفت که هر اندازه ایمان آدمی از عمق بیشتر و ریشه های محکم تری برخوردار باشد ، انسان را از انحرافات اخلاقی و رفتاری و دینی ، بیشتر دور نگه خواهد داشت .

 

 

 


 

 

منبع : مقالات حجت الاسلام قرائتی                  




چند توصیه درباره قرآن کریم

 


 

 

سوره جمعه جزءشصت و دومین سوره های قرآن کریم است که مدنی و دارای 11 آیه دارد . در روایات برای خواندن این سوره ، آثار و برکات بسیاری اعم از حسنه در دنیا وآخرت ، ایمنی از خطرات ، دوری از وساوس شیطانی و ... بیان شده است .

 


 

 

در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رواست شده است: هر کس سوره جمعه را قرائت نماید خداوند ده برابر کسانی که در نماز جمعه شرکت می کنند ونیز کسانی که در شهرهای مسلمان نشین به نماز جمعه نمی روند، حسنه عطا می کند. 1

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود. 2

حضرت امام محمد باقر علیه السلام نیز فرمودند: سوره جمعه و منافقون را قرائت کن زیرا قرائت این دو سوره در روز جمعه در نماز صبح و ظهر و عصر سنت است. 3

در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است: برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند ان است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثواب های او فقط بهشت است. 4

امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: خداوند به وسیله  سوره جمعه مؤمنان را گرامی داشته است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سوره جمعه را بشارتی برای مومنان و سوره منافقون را توبیخی برای منافقان قرار داد به همین سبب نباید قرائت این دو سوره را  در نماز جمعه ترک کرد. 5

در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است: برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند ان است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثواب های او فقط بهشت است

آثار و برکات سوره

1) دور کننده امور خوفناک

هر کس در هر شب و روز ، سوره جمعه را قرائت نماید از آنچه می ترسد ایمنی می یابد و هر چیز خوفناک و ترسناکی از او دور می شود.6

همچنین از ایشان روایت است: هر کس در قرائت سوره جمعه مداومت ورزد اجر عظیمی نصیب او خواهد شد و از هر چیزی که موجب ترس و خوف اوست ایمن می گردد. 7

 

2) دور کننده وسوسه شیاطین

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: هر کس شب ها و روزها در صبح و عصر، سوره جمعه را قرائت نماید از وسوسه شیطان ایمن می شود و خداوند گناه آن روز او را می بخشد. 8

 

3) برای حفظ زراعت

برای حفظ زراعت و محصول کاشته از افت ها و ایجاد برکت در آنها آیه 4 سوره جمعه را بر یک صدف در روز جمعه بنویسد و در زمین کشاورزی بیندازد هم چنین اگر این آیه را بنویسد  ودر هر چیزی قرار دهند سبب حفظ و برکت در آن میشود. 9

  

 


 

 

پی نوشت ها :

(1) مجمع البیان، ج10، ص5

(2) بحارالانوار، ج86، ص362

(3) علل الشرائع، ج2، ص356

(4) ثواب الاعمال، ص118

(5) تهذیب الاحکام، ج3، ص6

(6) تفسیرالبرهان، ج5، ص371

(7) همان

(8) همان

(9) خواص القرآن و فوائده، ص131




امام زمان علیه السلام

یاران مهدی را باید در میان سلاح بردوشان و کفنپوشان و جان‌برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به این انقلاب، و تقویت‌کنندگان سپاه دین، و حرمتگزاران به خون و خانواده شهیدان یافت.

نه در ساکتان و بیتفاوتان! و نه در رفاهزدگان و عافیتطلبان.

یا مهدی! کدام «حضور»، چون «غیبتِ» تو، زمان و تاریخ را آکنده است!؟...

حاضرترین حاضران، به گرد پای «حضور غایبانه» ات نمیرسند.

ای معنیِ حضور در غیبت! ای مفهومِ غیبتِ حاضر، ای مجمعِ غیب و شهود!

کدام نماز شب است که بی یاد تو بر پاست؟

کدام اشک شوق و سوز دل است که نشان از تو ندارد؟

کدام وصیّتنامه شهید است که خالی از اسم عزیز توست؟

مگر میشود دعای کمیل و توسّلی بی‌یاد تو سر شود؟

او «وارث» است، وارث دین محمّد و خطسرخ شهادت.

او «قائم» است، ایستاده و استوار و پا برجا، تا جهانی را به قیام حق‌طلبانه وا دارد.

او «بقیةاللّه» است، یادگاری از خط امامان و ذخیره‌ای از سوی خدا.

او «منصور» است، یاری خدا و نصرت مؤمنین را پشتسر دارد و بر جباران پیروز خواهد شد.

او «ثائر» است، انقلابی، برانگیخته و برانگیزنده. او «منتقم» است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سیدالشهدا.

او «صاحبالزّمان» و «صاحبالامر» است، او «ولیعصر» است. زمین و زمان، امر و فرمان در اختیار اوست. «حجتاللّه» است و «خلفصالح». مهدی امّت است. هدایت یافته‌ای هدایتگر، راه یافته‌ای راهنما.

هم هادی است، هم مهدی، راه‌شناسی خبیر و راهبانی مطمئن و راهنمایی دلسوز.

سلام بر مهدی، انتظار سبز دوران‌ها، آرمان مجسّم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبستان تاریخ، روشنگر زمین و زمان، مردِ برگزیده اعصار، ذخیره جاویدان الهی و نوید بخش صبح در شب انتظار.

 




ظهور

در روایات مختلفی از کمک کردن جبرئیل به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره شده است. جبرئیل، فرشته بزرگ الهی در مقاطع مختلفی مدد رسان پیامبران الهی و امامان علیهم السلام بوده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به عنوان آخرین ذخیره الهی از مدد رسانی این فرشته بزرگ الهی بی نصیب نخواهد بود و این فرشته بزرگ الهی، از سعادت همراهی با امام عصر نیز برخوردار خواهد شد.

 


 

 

نخستین بیعت کننده

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « نخستین کسی که با قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیعت خواهد نمود، جبرئیل است. او در چهره پرنده سفیدی از آسمان فرود می‌آید و با آن حضرت دست بیعت می‌دهد. آنگاه یک پا بر بیت الله و پای دیگر [را] بر بیت المقدّس می‌گذارد و با ندای زیبا و رسایی که همگان آن را می‌شنوند، می‌گوید: [هان] امر خدا در رسید؛ پس در آن شتاب مکنید. او منزّه و فراتر است از آنچه [با وی] شریک میسازند».1

 

برترین ملک خدا

جبرئیل، یکی از چهار ملائکه الهی است که خداوند او را بر دیگر ملائک برتری داده و برگزیده است. گاه در روایات از او با تعبیر «طاووس الملائکه» یاد شده است که از برتری او بر دیگر ملائک، از نظر جمال و زیبایی حکایت می‌کند. در روایتی آمده است روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: «گرامی ترین خلق نزد خدا کیست؟» او به آسمان رفت و برگشت و گفت «گرامی ترین خلق نزد خدا، جبرئیل است و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت، امّا جبرئیل موکّل جنگ و یار پیغمبران است و میکائیل موکّل هر قطره که ببارد و هر برگ که بروید و هر برگ که بیفتد و ملک الموت گماشته به گرفتن جان هر بنده است، در خشکی یا دریا و اسرافیل امین خداست، میان او و آنان».2

در طول مقاطع مختلف تاریخ، جبرئیل حضوری ملموس و پررنگ، به خصوص در تاریخ انبیاء داشته است؛ از ماجرای خلقت حضرت آدم علیه السلام و حوادث پس از آن که به طور مداوم و در نقش معلمی دلسوز، همواره با او در ارتباط بود و جریان نبوت حضرت نوح علیه السلام که علاوه بر وحی، در نقش معلم نجاری این پیامبر خدا بود3 گرفته تا معراج پیامبرصلی الله علیه و آله که همراه صمیمی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است. بنابر آنچه در روایات آمده است «هنگامی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله می خواست به معراج برود، جبرئیل براق را آورد و او را بر در خانه خدیجه بست. وقتی که جبرئیل بر حضرت وارد شد، براق خیلی خوشحالی می کرد. جبرئیل گفت: ساکت باش! بهترین خلق خدا می خواهد بر تو سوار شود. براق ساکت شد. بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله بر او سوار شد و به طرف بیت المقدّس روانه شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله پیرمردی را دید، از جبرئیل پرسید: این شخص کیست؟ جواب داد: پدرت ابراهیم است. در آنجا فرود آمدند و خداوند تمام انبیاء را جمع کرد و جبرئیل اذان گفت. پیامبر صلی الله علیه و آله جلو رفت و همه انبیاء به امامت او نماز خواندند. 4

جبرئیل، یکی از چهار ملائکه الهی است که خداوند او را بر دیگر ملائک برتری داده و برگزیده است. گاه در روایات از او با تعبیر «طاووس الملائکه» یاد شده است که از برتری او بر دیگر ملائک، از نظر جمال و زیبایی حکایت می‌کند

حضور جبرئیل در حوادث ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و پس از آن برای یاری ایشان.

صیحه آسمانی

فرشته

از جمله نشانه‌های حتمی ظهور، صیحه آسمانی است که اندکی پیش از ظهور عمومی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ می‌دهد. امام باقر علیه السلام در حدیثی فرموده است: « صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است؛ یعنی ماه خدا و آن هم صدای جبرئیل به این مردم است. گوینده ای از آسمان نام قائم را می‌برد، به طوری که از مشرق تا مغرب آن را می‌شنوند. هر کس خواب است، بیدار می شود و هر کس ایستاده است، می نشیند و هر کس نشسته است، از وحشت آن صدا برمی خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت می‌گیرد؛ زیرا صدای اول، صدای جبرئیل امین است. آن صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان است، به آن شک ننمایید و آن را بشنوید و پیروی کنید. در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش می‌رسد که می‌گوید: آگاه باشید! فلانی (مقصود سفیانی است) مظلوم کشته شده است تا بدین وسیله، مردم را به شک بیندازد و در میان آن‌ها فتنه انگیزد، چه بسیار مردم مردد و متحیری که در آن روز، به واسطه این شک به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اول را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است و علامت آن این است که اسم قائم و پدرش را می‌برد، به طوری که دختران پرده نشین نیز آن را می‌شنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن، می‌کنند».5

 

روز ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد. 6

جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد
امام زمان علیه السلام

پس از به دست گرفتن حکومت مکه توسط امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلطه بر این منطقه، با توجه به جنایات سفیانی از «شام» تا «عراق» و «شبه جزیره»، مهم‌ترین و ضروری‌ترین کار، عقب راندن و دفع اوست. از این رو، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یار حضرت تشکیل شده است، با هسته اولیه ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی می‌پردازند. این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا «دریاچه طبریه» ادامه می‌یابد. سفیانی از منطقه «وادی یابس» فعالیت‌های خود را شروع می‌کند. این منطقه در اطراف دریاچه طبریه قرار دارد و پرونده جنایات سفیانی، در همان منطقه‌ای بسته می‌شود که از آنجا آغاز شده بود. جبرئیل، از جمله شاخص‌ترین افرادی است که در این نبرد و لشکرکشی، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را همراهی می‌کند. در ظاهرً جبرئیل فرماندهی ملائکه جناح راست و میکائیل فرماندهی ملائکه جناح چپ را برعهده دارند. 7

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور و شکست سفیانی، با غربیان وارد نبرد و جنگ می‌شود. 8اندکی که از آغاز نبرد می‌گذرد، با وساطت حضرت مسیح علیه السلام، صلحی چند ساله با مسیحیان و غربیان بسته می‌شود. آنان تنها مدت کوتاهی به این پیمان، متعهد می‌مانند و مدتی بعد آن را نقض می‌کنند. همین امر سبب جنگ دوم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌شود که به آرامی زمینه‌های نبرد با ابلیس و ابلیسیان فراهم می‌گردد. در میانه نبرد به ناگاه، یکی از صلیبیون فریاد می‌زند که صلیب غلبه یافت. در مقابل او نیز یکی از مسلمانان فریاد برمی آورد که یاران و یاوران خدا غلبه یافتند. در پس این مشاجره لفظی، خداوند به جبرئیل می‌فرماید: «بندگانم را دریاب». او با صدهزار ملک به یاری سپاه حق می‌شتابد. همین مطلب درباره میکائیل و اسرافیل نیز اتفاق می‌افتد که آنان نیز به ترتیب با دویست و سیصد هزار ملک به یاری جبهه حق می‌شتابند واین سپاهیان تازه نفس، امر را برای سپاهیان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سهل و پیروزی را برای ایشان، روان و آسان می‌سازند. 8

پس از آنکه دجال به جمع آوری نیرو و پیرو می‌پردازد، با خیل عظیمی به سوی مکه و مدینه حرکت می‌کند که با ممانعت میکائیل در مکه و جبرئیل در مدینه مواجه می‌شود. 9

 

 


 

 

پی نوشت ها:

1. بحارالأنوار، ج 17، ص 308.

2. همان، ج56، ص 260.

3. همان، ج 11، ص 328.

4. الخرائج و الجرائح، ج1، ص 85.

5. بحار الأنوار، ج52، ص 230.

6. سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 145.

7. کورانی، علی، معجم أحادیث الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 3، ص 96.

8. همان، ج 2، ص 92.

9. بحار الأنوار، ج54، ص 105.





[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]