این عالم همچون یک" دانشگاه" یا یک" مزرعه" است (این تشبیهات در متون احادیث اسلامى وارد شده) برنامه این است که در دانشگاه استعدادها شکوفا گردد ، لیاقتها پرورش یابد ، و آنچه در مرحله " قوه" است به " فعلیت" برسد .
*فضیلت سوره عنکبوت
در تفسیر مجمع البیان از پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) چنین آمده است:« من قرء سورة العنکبوت کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل المؤمنین و المنافقین ؛هر کس سوره عنکبوت را بخواند به تعداد تمام مؤمنان و منافقان ، ده حسنه براى او نوشته مىشود .»
مخصوصاً در باره تلاوت سوره عنکبوت و روم در ماه رمضان در شب بیست و سوم ، فضیلت فوق العادهاى وارد شده است تا آنجا که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم :« من قرء سورة العنکبوت و الروم فى شهر رمضان لیلة ثلاث و عشرین فهو و اللَّه من اهل الجنة، لا استثنى فیه ابدا، و لا اخاف ان یکتب اللَّه على فى یمینى اثما، و ان لهاتین السورتین من اللَّه مکانا ؛ هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان شب بیست و سوم تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچکس را از این مساله استثناء نمىکنم، و نمىترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهى بر من بنویسد ، و مسلماً این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد .» ( " ثواب الاعمال " ؛ طبق نقل تفسیر نور الثقلین ، جلد 4 ، صفحه 147)
بدون شک محتواى پربار این دو سوره و درس هاى مهم توحیدى آن ، و برنامههاى سازنده عملى که در این دو سوره ارائه شده است کافى است که هر انسانى را که اهل اندیشه و الهام و عمل باشد به بهشت جاویدان سوق دهد . بلکه شاید تنها اگر از نخستین آیه سوره عنکبوت الهام بگیریم ، مشمول سوگند امام صادق (علیه السلام) شویم ، همان آیهاى که مسأله امتحان عمومى انسانها را مطرح مىکند و مىگوید : همه بدون استثناء در بوته آزمایشها قرار مىگیرند تا سیهروى شوند .
چگونه ممکن است انسان این آزمون عظیم را کاملاً باور داشته باشد و خود را براى آن آماده نسازد ، و اهل تقوا و پرهیزگارى نگردد؟
*تنگی معیشت یا گسترش روزی بدست اوست !
« اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ؛ خداوند براى هر کس از بندگانش که بخواهد روزى را مىگسترد و یا تنگمىکند ، همانا خداوند به هر چیزى آگاه است . » (عنکبوت 62)
کم یا زیاد کردن روزى افراد به وسیلهى خداوند ، عالمانه و حکیمانه و بر اساس معیارهاى پیدا و ناپیداست . در حدیث مىخوانیم: مصلحت بعضى از بندگان خدا گسترش روزى است و اگر در تنگناى معیشت قرار گیرند ، فاسد مىشوند و بر عکسِ این گروه ، صلاح گروهى دیگر در تنگنا بودن است که اگر در توسعه واقع شوند ، به فساد کشیده مىشوند . (تفسیر اطیب البیان)
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم :
«هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان شب بیست و سوم تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچکس را از این مساله استثناء نمىکنم، و نمىترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهى بر من بنویسد ، و مسلماً این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد.»
برداشتهایی از آیه:
1ـ کم یا زیاد شدن رزق و روزى ، تصادفى نیست : « اللَّهُ یَبْسُطُ ... وَ یَقْدِرُ»
2ـ وظیفهى ما کار و تلاش است ، امّا میزانِ در آمد و رزق در اختیار ما نیست : «اللَّهُ یَبْسُطُ»
3ـ خواست و مشیّت الهى ، آگاهانه و عالمانه است : «لِمَنْ یَشاءُ ... بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
او هم خالق است وهم رازق ، کلید روزى به دست اوست نه به دست انسانها ، مگر ممکن است کسى خالق و مدبّر باشد و لحظه به لحظه فیض او به موجودات برسد و در عین حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
*گریزی از مرگ نیست !!
«کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ؛ هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند. »(عنکبوت 57)
هر کس ناگزیر طعم مرگ را خواهد چشید ، و مجالى براى گریز از آن وجود ندارد ، پس باید از فرصت زندگى بهره گرفت و از مرگ نترسید ، زیرا مرگ سرنوشت حتمى همه است ، ولى پایان کار نیست .
پس می توان نتیجه گرفت که :
- مرگ ، استثنا ندارد و براى همه است : «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»
- مرگ ، امرى وجودى است ، نه عدمى : «ذائِقَةُ الْمَوْتِ ... تُرْجَعُونَ»
- مرگ ، پایان کار نیست ، بازگشت به مبدأ است : «إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»
*فتنه چیست؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
« الم (عنکبوت 1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت 2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (عنکبوت 3) ؛ الم ـ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ـ ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مىکنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد!»
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ؛ هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند. »(عنکبوت 57) هر کس ناگزیر طعم مرگ را خواهد چشید ، و مجالى براى گریز از آن وجود ندارد ، پس باید از فرصت زندگى بهره گرفت و از مرگ نترسید ، زیرا مرگ سرنوشت حتمى همه است ، ولى پایان کار نیست
نکتهها:
کلمهى « فتنة » به معناى گداختن طلا براى جدا کردن ناخالصىهاى آن است و چون در حوادث و سختىها ، جوهرهى انسان از شعارهاى دروغین جدا مىشود ، حوادث و آزمایشها را «فتنه» مىگویند.
آزمایش براى تحقق بخشیدن به نیات و صفات درونى است !
به عبارت دیگر این عالم همچون یک" دانشگاه" یا یک" مزرعه" است (این تشبیهات در متون احادیث اسلامى وارد شده) برنامه این است که در دانشگاه استعدادها شکوفا گردد ، لیاقتها پرورش یابد ، و آنچه در مرحله " قوه" است به " فعلیت" برسد .
باید در این مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد ، و از درون آنها جوانهها بیرون آید ، جوانهها سر از خاک بردارند ، پرورش یابند ، نهال کوچکى شوند و سرانجام درختى تنومند و بارور، و این امور هرگز بدون آزمایش و امتحان ممکن نیست .
و از اینجا مىفهمیم که آزمایشهاى الهى نه براى شناخت افراد است ، بلکه براى پرورش و شکوفایى استعدادها است .
بنابراین اگر ما آزمایش مىکنیم براى کشف مجهولى است ، اما آزمایشات خداوند براى کشف مجهول نیست، (او علمش به همه چیز احاطه دارد) بلکه براى پرورش استعدادها و به فعلیت رسانیدن قوههامی باشد ..
در حدیثى که در اصول کافى از بعضى از معصومین در تفسیر آیه « أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ » (عنکبوت 2) آمده چنین مىخوانیم :
«یفتنون کما یفتن الذهب، ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب ؛ آزمایش مىشوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش مىشود، و خالص مىشوند همانگونه که فشار آتش ناخالصیهاى طلا را از بین مىبرد و آن را خالص مىکند ." (" اصول کافى" طبق نقل تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 148)
به هر حال عافیتطلبانى که گمان مىکنند همین اندازه که اظهار ایمان کنند در صف مؤمنان قرار مىگیرند و در اعلى علیین بهشت همنشین پیامبران و صدیقین و شهداء خواهند بود ، سخت در اشتباهند .
به گفته امیر مؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه : « و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة ، و لتغربلن غربلة ، و لتساطن سوط القدر، حتى یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم ؛ سوگند به کسى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث کرده به شدت مورد آزمایش قرار مىگیرید ، و غربال مىشوید ، و همانند محتویات یک دیگ به هنگام جوشش ، زیر و رو خواهید شد ، آن چنان که بالاى شما پائین و پائین بالا قرار خواهد گرفت ! « (نهج البلاغه ، خطبه 16)
پیامهای آیه :
1ـ ایمان، تنها با زبان و شعار نیست ، بلکه همراه با آزمایش است: «أَ حَسِبَ ... هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (ادّعا کافى نیست، باید عملکرد را دید و قضاوت کرد.)
سعدیا گرچه سخندان و نصحیتگویى
|
از عمل کار برآید به سخندانى نیست
|
2ـ آزمایش، یک سنّت الهى در طول تاریخ است : «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
3ـ حوادث را تصادف نپنداریم ، همه اسباب آزمایش ماست : «فَتَنَّا»
4ـ آشنایى با تاریخ و حوادث پیشینیان ، مردم را براى پذیرش حوادث آماده مىکند : « مِنْ قَبْلِهِمْ»
5ـ دلیل آزمایشهاى الهى، عینى و محقّق شدن علم ازلى خداوند و جدا شدن مؤمنان واقعى و شکوفا شدن استعدادهاى درونى و به فعلیّت رسیدن آنهاست : « فَلَیَعْلَمَنَّ ... الَّذِینَ صَدَقُوا وَ ... الْکاذِبِینَ »
منابع:
1- تفسیر نور ج8
2- تفسیر نمونه ج 16
3- نهج البلاغه خطبه 16
4- تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 148