سلمان فارسی و پیدایش تشیع در ایران
در این مقاله، سعی بر آن است که با بررسی منابع تاریخی مربوطه، به این حقیقت پی ببریم که: سلمان فارسی علیه السلام، بعنوان اصلیترین عامل در پیدایش و گسترش تشیع مردم ایران، نقش ایفا کرده است.سلمان فارسی، بزرگترین صحابی پیامبر اسلام، و مهمترین مدافع حقانیت تشیع، شخصیتی است که در نوع خود، در تاریخ اسلام، و در بین مسلمانان، بی نظیر. و عقل سلیم به خود اجازه نخواهد داد که مانندی برای این حقیقت تاریخ، تصور کند. بهمین دلیل است که بعضی او را افسانه، اسطوره، و یا دارای شخصیتی پیچیده خواندهاند.
جالب آنست که بعضی از اعراب ناسیونالیست، باوری به وجود این حقیقت ندارند، چرا که مطرح میکنند، چطور ممکن است شخصی از موالی، بزرگ عرب شود. هر چند، بسیاری از مورخان با انصاف، این نظریات را مردود دانستهاند، و لکن، توجه به این شخصیت که، هر مرحله از زندگی اش، آموزه گرانبها برای مسلمانان (و غیر مسلمانان) میباشد، ناچیز، و قابل دفاع نمی باشد.
چرا که، بقول رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم)، سلمان فارسی، دریایی است که انتهایی ندارد کنزیست که تمامی ندارد، و بقول دکتر شریعتی، شکی نیست که نبودن کتاب جامعی و درست به فارسی درباره سلمان، اولین قهرمان ایرانی اسلام و پیش قدم تشیع، از انحطاط فکری و اخلاقی شگفت انگیز ما حکایت میکند. و این قول جناب دکتر، کاملا صحیح و بجاست زیرا سلمان و حرکتش، برای دست یابی به حقیقت، نمادی از التهاب و حقیقت جویی یک ملت باید دانست که سلمان نماینده ملت ایران است.
با این وجود، در این نوشتار، فقط به گوشه بسیار کوچک و ناچیز از زندگی و شخصیت این ابر مرد تاریخ میپردازیم، و آن، بررسی نقش سلمان فارسی علیه السلام، در پیدایش و گسترش تشیع در ایران است. ایران ما، که در حدود 1700 سال پیش از میلاد، دو قبیله مادی و پارسی (که متدینان دین زرتشت بودند) به نواحی جنوبی آن کوچ، و در دشتهای سرسبز و خرم آن ساکن و در آنجا به کشاورزی مشغول شدند. اما بعد از مدتی بر اثر اشرافیگری و فساد در دستگاه عالمان زرتشتی و طبقات حاکم و حکومت، تغییر نظر در دین خود دادند، که این تغییرات، تقریبا، مصادف با ورود مسلمانان به این سرزمین مقدس شده بود.
اما، مسئله که قابل توجه و بررسی است، وجود تشیع، در سالهای ابتدایی ورود مسلمانان به ایران است، که مورخین، علل مختلف و متفاوت (و بعضا ضد و نقیض) در این مورد مطرح کردهاند. لکن، در اکثریت به نقش، سلمان فارسی اشاره نشده است، و این غفلت، محل تامل و تعجب و سوال میباشد، که چطور شخصیتی مانند سلمان، با آن قدرت اسلامی و نقش شیعی، که در قبل از مسلمانی و در زمان حیات رسول اعظم، و بعد از حیات ایشان، و در فرمانروایی بر مدائن، نتوانست جزو علل مطرح در شیعه سازی مردم ایران نقش داشته باشد.
در حالیکه بعضی او را آنقدر صاحب نفوذ در اسلام و تشیع میدانند که او را یکی از ایدئولوژیستمنهای اسلامی، و مأثر در شکل گیری عقاید شیعی مطرح میکنند. هر چند، این نگاهها، غلو آمیز است ولی میتواند خبری (کم واضح) از، عظمت تاثیر او بر حرکت اسلامی و شیعی داشته باشد.
بنابر این، در این نوشتار، برای دست یابی به مدعای خود، چند موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم:
زندگانی سلمان در زمان حیات رسول صلی الله علیه و آله، که حاوی بخشهای مانند، سلمان قبل از اسلام، سلمان و ایرانیان در نگاه پیامبر اسلام. نقش سلمان در تاریخ اسلام. ایرانیان مسلمان در زمان حیات رسول مکرم. بررسی تاثیر سلمان بر ایرانیان مسلمان آن زمان.
زندگانی سلمان در زمان امامت امیر المومنین علیه السلام، که حاوی بخشهای مانند، سلمان بعد از شهادت رسول اعظم. سلمان و دفاع از امیر المومنین. سلمان و فتح مدائن. سلمان و رهبری مدائن. سلمان و ایرانیان در ایران. سلمان و لحظات آخر حیات.
نام او، ماهو یا روزبه بن خشبوزان است و بعضی او را، فیروزان نامند. اما بعد از اسلام آوردن، به نام " سلمان " بدستور نبی مکرم اسلام علیه و آله السلام، مفتخر شد.
کنیه اش، ابو عبد الله.
محل تولد، فارس (شیراز).
ابو عبد الله، حدود 216 سال و یا 316 سال قبل از هجرت، در خانوادهی زرتشتی (که پدر خانواده از دهقانان بود) چشم به جهان گشود. در کودکی (بدون اطلاع خانواده) بدین عیسوی گرائید، و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیغمبر تازهای نزدیک شده است، خانه پدر را ترک گفت و در پی یافتن آن پیغمبر به سفرپرداخت. چون به سوریا رسید چندی در شام و موصل و نصیبین اقامت جست تا آنکه در بلاد عرب به اسارت بنی کلب افتاد و مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب برد.
در این شهر از ظهور پیغمبر آگاه شد و چون گفتهها و علائم و نشانههایی که از کشیش مراد خود شنیده بود در پیغمبر بدید بزودی اسلام آورد. رسول اکرم علیه السلام او را از خواجه اش خرید و آزاد کرد، که از آن موقع سلمان ملازم رسول خدا و نزد ایشان صاحب منزلتی خاص شده بود.
سلمان، از آن زمان به بعد، جزو، محارم اسرار رسول خدا شد، تا حدی که، رسول مردم را به زیارت چهره مبارک او، ترغیب میفرمود. او و قومش (ایرانیان) را، مصداق و یا شأن نزول آیات معرفی میفرمود. و آنقدر برای او ارزش قائل شد که، عهدنامه در آزادی خانواده او نوشت. همه این توجهات به یک سو، کسب مدال " منّا اهل البیت " از سوی دیگر، که شایان توجه عظیمی ست (و شیرینتر، شأن صدور این سخن گرانبهاست).
با این اوصاف، سلمان بعنوان بزرگترین صحابی رسول خدا به همهی مسلمانان معرفی شد. این همه، نقش او را در جامعه نو پای دینی، که در مدینه متولد شده بود، سنگینتر میسازد. تا جائیکه، مهمترین مشاورات رسول با او انجام می شد.
مانند کندن خندق در جنگی که در تاریخ اسلام به غزوه خندق معروف است (که بعضی از مورخین مطرح کردهاند که، این روش مقابله با دشمن را او در ایران، تجربه کرده بود).
ارتباط با ایرانیان، به طوریکه، ترجمه بخشی از قرآن شریف، را به پیشنهاد هموطنان خود، و با مساعدت و موافقت نظر رسول گرامی اسلام، بر عهده گرفت.
و همینطور، ترجمه و مدیریت نامههای رسول به ایرانیان و بالعکس.
و همچنین، منزل و خانه او، محل استراحت و تجمع ایراینان (چه مسافر به مدینه و چه غیر مسافر).
شایان ذکر است که، ایرانیان مسلمان در آن زمان (حیات رسول)، یا در مدینه حضور داشتند (که نوعا کنیز و بنده و از موالی بودند) مانند ام الفارسیه (اولین زن مسلمان ایرانی که سلمان را در بدو ورود به مدینه، برای تشرف به محضر رسول راهنمایی کرد)، ابو شاه (که طبق نقل تاریخ، در پای منبر رسول علیه السلام نشسته بود که بعد از پایان سخنان ایشان، خواست کسی از حاضرین متن سخنرانی را برایش بنویسد)، جوان ایرانی که در جنگ احد شرکت کرده بود، زاذان (از مریدان امیر المومنین علیه السلام، و از خدمتکاران سلمان در مدائن) و....
و یا در خارج مدینه بودند (ولی ارتباطات خود را از زمان مسلمانی به بعد حفظ کردند) مانند ایرانیان مقیم یمن (به رهبری باذان بن تیجان)، ایرانیان در ایران و عراق (از قبیل قبیله عبد القیس، که از موالیان بودند).
اما نکته قابل تامل آنست که آیا سلمان فارسی با آن مقام و جایگاهی که در بین مسلمانان پیدا کرده بود، میتواند با این ایرانیان، هیچگونه ارتباطی نداشته باشد. و همچنین، آیا این ارتباط قابل حدس تقریب به واقعیت، میتواند یک ارتباط معمولی مانند دو شخصی که در یک امری مانند ایرانیت و یا مسلمانیت، مشترکند، برقرار باشد.
و آیا، این ارتباط نمیتواند، یک ارتباط و رابطه، کلیدی و اصلی برای رشد اسلامیت در بین ایرانیان آنزمان داشته باشد؟ لذا با تقریب به یقین، شکی در این تاثیر نیست. بهمین لحاظ، نام سلمان بعنوان شیعیان اولی و اصیل، و تا جائیکه شیعه در زمان حیات رسول، به ایشان و افرادی مانند اباذر و مقداد شناخته میشد.
پس آیا ممکن است اسلامی که سلمان فارسی علیه السلام، به هموطنان خود معرفی میکند، مثلا در ترجمه قرآن، در تبلیغ اسلام به ایرانیانی که، شاید زرتشتی و یا اصلا دینی نداشته باشند، شیعی، و با هدایت و رهبری، رسول مکرم (که اولین شیعه و بنیانگذار شیعه است) و امیر المومنین علیهم السلام نباشد؟ لذا بنظر نگارنده، با مختصر اطلاعات بدست آمده، این امر تقریب به محال میباشد. هر چند در منابع تاریخی ارتباطی قابل انتظار، بین سلمان و ایرانیان مسلمان آنزمان، که قابل توجه باشد، مطرح نشده ولکن این حدسیات، به انسان کمک میکنند که تاملات تاریخی خود را عمق ببخشد.
این صحابی جلیل القدر رسول گرامی اسلام، بعد از شهادت مولای خود، به وصی و جانشین بحق ایشان، اقتدا کرد و لحظه از علی علیه السلام، دور و جدا نشد، و بقول امام جعفر صادق علیه السلام، او هوای امیرالمومنین علیه السلام بر هوای نفس خود ترجیح میداد. لذا، با غاصبین خلافت، به هر روشی که مقدور بود، مقابله میکرد، و این شعار کوبنده اش " کردید و نکردید " که در مخالفت غاصبین سر میداد، زبانزد دوست و دشمن علی علیه السلام بوده و هست. و این مخالفتها، صحنه تاریخ اسلام را بجایی کشاند که، این صحابی بزرگ (بهمراه اصحاب جلیل القدر دیگر مانند اباذر)، مورد هتک حرمت و ضرب و شتم قرار میگیرند.
تا اینکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، بعد از 16 سال، بهمراه مسلمانان برای لشکر کشی و حمله و فتح ایران، به وطن خود بازگشت. این مرد بزرگ، در این فتح، که به قادسیه معروف است، رائد (ناظر و راهنما) و داعیه (دعوت کننده)، در صف اول جنگ حضور داشت، که مردم هر منطقه را در هر روز قبل از جنگ، 3 بار دعوت به اسلام میکرد. و میفرمود: من از شمایم. و به شما علاقه مند، به اسلام بپیوندید، و اگر مسلمان نشوید، باید جزیه دهید، و گرنه جنگ ادامه مییابد. بیاید مسلمان شوید تا با هم، بر اساس برادری و تعاون زندگی کنیم.
تا آنکه، در ابتدای این نبرد، شهر مدائن، با پیوستن 4000 نفر ایرانی به سپاه اعراب (که به آنها حمرا، سفید رو، که به موالیان گفته میشد)، در تاریخ 16 هجری قمری فتح شد، و فرماندهان جنگ، تصمیم بر این گرفتند که، سلمان فارسی را حاکم این منطقه کنند.
اعراب مسلمان، در پیشروی خود در داخل ایران به، مناطق مختلفی مانند قصر شیرین، دیلم و قزوین رفتند، که این فتوح باعث فتح تقریبا کامل ایران شد.
سلمان پس از فتح مدائن، به فرمانروایی در این شهر منصوب شود. او مقر حکومت خود را، کاخ کسری، که محل حکمرانی شاهان ساسانی بود انتخاب نکرد بلکه در کنار بازار شهر، خانه برای خود ساخت، تا بهتر بتواند بر اوضاع شهر حاکم باشد. او، علاوه بر حکمرانی که تمامی حاکمان بر آن پافشاری میکنند، برنامههای را به اجرا گذاشت که کمتر حاکمی به آنها توجه میکرد.
برای نمونه، چند کاری که زبانزد شده بود را، بیان میکنیم:
زهد و بی توجهی به دنیا، که نقل شده است، در خانه اش، فقط مهمترین وسایل، شمشیر و قرآن بود.
و یا نقل شده است که، در لحظات رحلتش ناراحت بود و گریه میکرد و میفرمود که رسول خدا با ما عهد کرد که توشه هر یک از شما از دنیا، بهاندازه توشه یک مسافر باشد، ولی در کنار من، اثاثیههای وجود دارند که نگران کنندهاند، و این در حالی بود که راوی نقل میکند، در کنارش، طشت، سپر جنگی، آفتابه گلی وجود داشت.
و در مذمت دنیا دوستی میفرمود:
یا ساکن الدنیا تأهب و انتظر یوم الفراق
واعد رادا للرحیل فسوف تهدی بالرفاق
و أبک الذنوب بأدمع تنحل من سحب الاماق
یا من أضاع زمانه! أرضیت ما یفنى بباقی
(ترجمه: ای کسی که در دنیا سکونت کردهای، آماده آخرت و در انتظار جدایی از دنیا باش. و برای کوچ خود توشه را فراهم کن که به زودی به وسیله کاروانهای رونده به سوی مرگ روانه میشوی. برای گناهان خود گریه کن و اشکهایت را از پردههای چشمهایت بریز. ای کسیکه فرصت وقت را تباه ساختی، آیا از آن همه فنا شدهها به باقی مانده (اندک) عمرت خشنود هستی؟!).
برگزاری جلسات تفسیر قرآن. او که فقیهترین انسان بعد از اهلبیت بود و تحت تعلیم کامل و مستقیم اهلبیت علیهم السلام بود، در کاخ کسری (مدائن) درس تفسیر سوره یوسف برگزار کرده بود. و حتی در آنجا، نماز، بخصوص نماز جمعه برگزار میکرد. و در بعضی از منابع آمده است که، اندک اندک مردم از برگزاری جلسه تفسیر، با خبر شده بودند، که در حدود 1000 نفر تجمع کردند، ولی سپس نسبت به این جلسات بی میل، و به 100 نفر تقلیل پیدا کردند، اما سلمان، از این اوضاع و احوالات ناراحت میشد، و میفرمود آیا دوست دارید درباره اباطیل با شما سخن بگویم.
سلمان پس از رسیدن به فرمانروایی مدائن، و بدنبال فتح شهرهای ایران توسط مسلمانان، به آن شهرها سفر میکرد، محصول این سفرها، تبلیغ تشیع (اسلام شیعی) بود که، بقول لویی ماسینیون، باید به مسلمانان بیاموزد که علی را امام شرعی بشاسند. و از این جهت در تاریخ، نمونههای را مطرح میکنند، که دال بر تشیع مردم در آنزمان را دارد.
و اینچنین است که سلمان در بعد از شهادت رسول معظم اسلام، مبلغ اصلی و قدرتمند شیعه، در سرزمین ایران و عراق بحساب میآید، مخصوصا در ایران، که از فرمانروایی مدائن و سفر به شهرهای ایران، که در گامهای ابتدایی آشنایی با اسلام بودند، توانست تشیع را، با اندازه توان خود و مردم، گسترش دهد.
اما، باید اذعان کرد که مطالب تاریخی، اقناع کننده درباره سلوک او در این مدت، وجود ندارد، و لذا، فرضیات فوق، از روشنایی لازم برخوردار نیستند.
و در نهایت این صحابی جلیل القدر که، باب النبی در روایات شیعی، نامیده شده است، بعد از 19 سال فرمانروایی در مدائن، در تاریخ 35 ق، دار فانی را وداع گفت، و به مولی خود رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیوست. و این در حالیست که (به نقل از زاذان، خدمتکار سلمان) امیر علیه السلام برای جنازه مبارکش، غسل و نماز فرمود و در نماز خود تکبیر بلند بلند میفرمود و دو نفر دیگر هم به ایشان اقتدا کرده بودند، که بعد از نماز از امیر المومنین علیه السلام پرسیدم که اینان کیانند، فرمود: برادرم جعفر طیار، و دیگری خضر نبی علیهما السلام بودند و با هر یک از آنها، 70 صف از فرشتگان حضور داشتند که در هر صفی هزار هزار فرشته حاضر بودند (و بهمین دلیل، تکبیرها را بلند بلند میگفتم).
و سلام و درود بی پایان خدا،
بر تو ای ابا عبد الله سلمان،
ای اهل بیت پیامبر،
ای کسیکه بر تمام ایرانیان شیعه، حقی پایان ناپذیر داری!
منابع و مآخذ:
1. دکتر محمد رضا ترکی، پارسای پارسی (سلمان فارسی به روایت متون فارسی).
2. پرویز پور تجن، در شناخت ابن مقفع، فارابی، بزرگمهر و سلمان فارسی، انتشارات شباهنگ.
3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع صفوی، انتشارات انصاریان.
4. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران، انتشارات امیر کبیر.
5. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة.
7. جعفرمرتضی العاملی، سلمان الفارسی، موسسه النشر الاسلامی.
8. الشیخ عبد الواحد المظفر، سلمان المحمدی، المکتبة الحیدریة.
9. آیت الله کمرهای، فتاوای صحابی کبیر سلمان فارسی.
10. لویی ماسینیون، سلمان پاک، ترجمه و مقدمه دکتر شریعتی.
11. محمد عبدالحلیم عبدالله، سلمان فارسی (ترجمه حسن فرامرزی)، انتشارات جاویدان.
12. محمد محمدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع،. انتشارات برهان.
13. محمد محمدی اشتهاردی، زندگی پر افتخار سلمان فارسی – پیشگام رابطه ایران و اسلام، اتشارات پیام آزادی.
14. مجلسی، بحار الانوار.
15. شیخ مفید، الاختصاص.
16. عطا الله مهاجرانی. بررسی سیر زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی.
17. محمد یحیی الحداد، تاریخ الیمن السیاسی.
18. عباس ملکی، سلمان فارسی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
19. میرزا حسین النوری الطبرسی، نفس الرحمن فی فضائل سلمان.
20. وحید دامغانی، سیمای سلمان از بردگی تا فرمانداری، انتشارات مؤسسه فراهانی.
21. یاقوت حموی، معجم البلدان، دارالکتب العلمیه.
تذکر : درج این مقاله در راسخون به معنای قبول تمامی مطالب این مقاله نمی باشد
جالب آنست که بعضی از اعراب ناسیونالیست، باوری به وجود این حقیقت ندارند، چرا که مطرح میکنند، چطور ممکن است شخصی از موالی، بزرگ عرب شود. هر چند، بسیاری از مورخان با انصاف، این نظریات را مردود دانستهاند، و لکن، توجه به این شخصیت که، هر مرحله از زندگی اش، آموزه گرانبها برای مسلمانان (و غیر مسلمانان) میباشد، ناچیز، و قابل دفاع نمی باشد.
چرا که، بقول رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم)، سلمان فارسی، دریایی است که انتهایی ندارد کنزیست که تمامی ندارد، و بقول دکتر شریعتی، شکی نیست که نبودن کتاب جامعی و درست به فارسی درباره سلمان، اولین قهرمان ایرانی اسلام و پیش قدم تشیع، از انحطاط فکری و اخلاقی شگفت انگیز ما حکایت میکند. و این قول جناب دکتر، کاملا صحیح و بجاست زیرا سلمان و حرکتش، برای دست یابی به حقیقت، نمادی از التهاب و حقیقت جویی یک ملت باید دانست که سلمان نماینده ملت ایران است.
با این وجود، در این نوشتار، فقط به گوشه بسیار کوچک و ناچیز از زندگی و شخصیت این ابر مرد تاریخ میپردازیم، و آن، بررسی نقش سلمان فارسی علیه السلام، در پیدایش و گسترش تشیع در ایران است. ایران ما، که در حدود 1700 سال پیش از میلاد، دو قبیله مادی و پارسی (که متدینان دین زرتشت بودند) به نواحی جنوبی آن کوچ، و در دشتهای سرسبز و خرم آن ساکن و در آنجا به کشاورزی مشغول شدند. اما بعد از مدتی بر اثر اشرافیگری و فساد در دستگاه عالمان زرتشتی و طبقات حاکم و حکومت، تغییر نظر در دین خود دادند، که این تغییرات، تقریبا، مصادف با ورود مسلمانان به این سرزمین مقدس شده بود.
اما، مسئله که قابل توجه و بررسی است، وجود تشیع، در سالهای ابتدایی ورود مسلمانان به ایران است، که مورخین، علل مختلف و متفاوت (و بعضا ضد و نقیض) در این مورد مطرح کردهاند. لکن، در اکثریت به نقش، سلمان فارسی اشاره نشده است، و این غفلت، محل تامل و تعجب و سوال میباشد، که چطور شخصیتی مانند سلمان، با آن قدرت اسلامی و نقش شیعی، که در قبل از مسلمانی و در زمان حیات رسول اعظم، و بعد از حیات ایشان، و در فرمانروایی بر مدائن، نتوانست جزو علل مطرح در شیعه سازی مردم ایران نقش داشته باشد.
در حالیکه بعضی او را آنقدر صاحب نفوذ در اسلام و تشیع میدانند که او را یکی از ایدئولوژیستمنهای اسلامی، و مأثر در شکل گیری عقاید شیعی مطرح میکنند. هر چند، این نگاهها، غلو آمیز است ولی میتواند خبری (کم واضح) از، عظمت تاثیر او بر حرکت اسلامی و شیعی داشته باشد.
بنابر این، در این نوشتار، برای دست یابی به مدعای خود، چند موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم:
زندگانی سلمان در زمان حیات رسول صلی الله علیه و آله، که حاوی بخشهای مانند، سلمان قبل از اسلام، سلمان و ایرانیان در نگاه پیامبر اسلام. نقش سلمان در تاریخ اسلام. ایرانیان مسلمان در زمان حیات رسول مکرم. بررسی تاثیر سلمان بر ایرانیان مسلمان آن زمان.
زندگانی سلمان در زمان امامت امیر المومنین علیه السلام، که حاوی بخشهای مانند، سلمان بعد از شهادت رسول اعظم. سلمان و دفاع از امیر المومنین. سلمان و فتح مدائن. سلمان و رهبری مدائن. سلمان و ایرانیان در ایران. سلمان و لحظات آخر حیات.
زندگانی سلمان در زمان حیات رسول صلی الله علیه و آله و سلم.
نام او، ماهو یا روزبه بن خشبوزان است و بعضی او را، فیروزان نامند. اما بعد از اسلام آوردن، به نام " سلمان " بدستور نبی مکرم اسلام علیه و آله السلام، مفتخر شد.
کنیه اش، ابو عبد الله.
محل تولد، فارس (شیراز).
ابو عبد الله، حدود 216 سال و یا 316 سال قبل از هجرت، در خانوادهی زرتشتی (که پدر خانواده از دهقانان بود) چشم به جهان گشود. در کودکی (بدون اطلاع خانواده) بدین عیسوی گرائید، و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیغمبر تازهای نزدیک شده است، خانه پدر را ترک گفت و در پی یافتن آن پیغمبر به سفرپرداخت. چون به سوریا رسید چندی در شام و موصل و نصیبین اقامت جست تا آنکه در بلاد عرب به اسارت بنی کلب افتاد و مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب برد.
در این شهر از ظهور پیغمبر آگاه شد و چون گفتهها و علائم و نشانههایی که از کشیش مراد خود شنیده بود در پیغمبر بدید بزودی اسلام آورد. رسول اکرم علیه السلام او را از خواجه اش خرید و آزاد کرد، که از آن موقع سلمان ملازم رسول خدا و نزد ایشان صاحب منزلتی خاص شده بود.
سلمان، از آن زمان به بعد، جزو، محارم اسرار رسول خدا شد، تا حدی که، رسول مردم را به زیارت چهره مبارک او، ترغیب میفرمود. او و قومش (ایرانیان) را، مصداق و یا شأن نزول آیات معرفی میفرمود. و آنقدر برای او ارزش قائل شد که، عهدنامه در آزادی خانواده او نوشت. همه این توجهات به یک سو، کسب مدال " منّا اهل البیت " از سوی دیگر، که شایان توجه عظیمی ست (و شیرینتر، شأن صدور این سخن گرانبهاست).
با این اوصاف، سلمان بعنوان بزرگترین صحابی رسول خدا به همهی مسلمانان معرفی شد. این همه، نقش او را در جامعه نو پای دینی، که در مدینه متولد شده بود، سنگینتر میسازد. تا جائیکه، مهمترین مشاورات رسول با او انجام می شد.
مانند کندن خندق در جنگی که در تاریخ اسلام به غزوه خندق معروف است (که بعضی از مورخین مطرح کردهاند که، این روش مقابله با دشمن را او در ایران، تجربه کرده بود).
ارتباط با ادیان مختلف به دستور رسول، برای پیشبرد اهداف اسلام.
ارتباط با ایرانیان، به طوریکه، ترجمه بخشی از قرآن شریف، را به پیشنهاد هموطنان خود، و با مساعدت و موافقت نظر رسول گرامی اسلام، بر عهده گرفت.
و همینطور، ترجمه و مدیریت نامههای رسول به ایرانیان و بالعکس.
و همچنین، منزل و خانه او، محل استراحت و تجمع ایراینان (چه مسافر به مدینه و چه غیر مسافر).
شایان ذکر است که، ایرانیان مسلمان در آن زمان (حیات رسول)، یا در مدینه حضور داشتند (که نوعا کنیز و بنده و از موالی بودند) مانند ام الفارسیه (اولین زن مسلمان ایرانی که سلمان را در بدو ورود به مدینه، برای تشرف به محضر رسول راهنمایی کرد)، ابو شاه (که طبق نقل تاریخ، در پای منبر رسول علیه السلام نشسته بود که بعد از پایان سخنان ایشان، خواست کسی از حاضرین متن سخنرانی را برایش بنویسد)، جوان ایرانی که در جنگ احد شرکت کرده بود، زاذان (از مریدان امیر المومنین علیه السلام، و از خدمتکاران سلمان در مدائن) و....
و یا در خارج مدینه بودند (ولی ارتباطات خود را از زمان مسلمانی به بعد حفظ کردند) مانند ایرانیان مقیم یمن (به رهبری باذان بن تیجان)، ایرانیان در ایران و عراق (از قبیل قبیله عبد القیس، که از موالیان بودند).
اما نکته قابل تامل آنست که آیا سلمان فارسی با آن مقام و جایگاهی که در بین مسلمانان پیدا کرده بود، میتواند با این ایرانیان، هیچگونه ارتباطی نداشته باشد. و همچنین، آیا این ارتباط قابل حدس تقریب به واقعیت، میتواند یک ارتباط معمولی مانند دو شخصی که در یک امری مانند ایرانیت و یا مسلمانیت، مشترکند، برقرار باشد.
و آیا، این ارتباط نمیتواند، یک ارتباط و رابطه، کلیدی و اصلی برای رشد اسلامیت در بین ایرانیان آنزمان داشته باشد؟ لذا با تقریب به یقین، شکی در این تاثیر نیست. بهمین لحاظ، نام سلمان بعنوان شیعیان اولی و اصیل، و تا جائیکه شیعه در زمان حیات رسول، به ایشان و افرادی مانند اباذر و مقداد شناخته میشد.
پس آیا ممکن است اسلامی که سلمان فارسی علیه السلام، به هموطنان خود معرفی میکند، مثلا در ترجمه قرآن، در تبلیغ اسلام به ایرانیانی که، شاید زرتشتی و یا اصلا دینی نداشته باشند، شیعی، و با هدایت و رهبری، رسول مکرم (که اولین شیعه و بنیانگذار شیعه است) و امیر المومنین علیهم السلام نباشد؟ لذا بنظر نگارنده، با مختصر اطلاعات بدست آمده، این امر تقریب به محال میباشد. هر چند در منابع تاریخی ارتباطی قابل انتظار، بین سلمان و ایرانیان مسلمان آنزمان، که قابل توجه باشد، مطرح نشده ولکن این حدسیات، به انسان کمک میکنند که تاملات تاریخی خود را عمق ببخشد.
سلمان در زمان امامت امیر المومنین علی علیه السلام
این صحابی جلیل القدر رسول گرامی اسلام، بعد از شهادت مولای خود، به وصی و جانشین بحق ایشان، اقتدا کرد و لحظه از علی علیه السلام، دور و جدا نشد، و بقول امام جعفر صادق علیه السلام، او هوای امیرالمومنین علیه السلام بر هوای نفس خود ترجیح میداد. لذا، با غاصبین خلافت، به هر روشی که مقدور بود، مقابله میکرد، و این شعار کوبنده اش " کردید و نکردید " که در مخالفت غاصبین سر میداد، زبانزد دوست و دشمن علی علیه السلام بوده و هست. و این مخالفتها، صحنه تاریخ اسلام را بجایی کشاند که، این صحابی بزرگ (بهمراه اصحاب جلیل القدر دیگر مانند اباذر)، مورد هتک حرمت و ضرب و شتم قرار میگیرند.
تا اینکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، بعد از 16 سال، بهمراه مسلمانان برای لشکر کشی و حمله و فتح ایران، به وطن خود بازگشت. این مرد بزرگ، در این فتح، که به قادسیه معروف است، رائد (ناظر و راهنما) و داعیه (دعوت کننده)، در صف اول جنگ حضور داشت، که مردم هر منطقه را در هر روز قبل از جنگ، 3 بار دعوت به اسلام میکرد. و میفرمود: من از شمایم. و به شما علاقه مند، به اسلام بپیوندید، و اگر مسلمان نشوید، باید جزیه دهید، و گرنه جنگ ادامه مییابد. بیاید مسلمان شوید تا با هم، بر اساس برادری و تعاون زندگی کنیم.
تا آنکه، در ابتدای این نبرد، شهر مدائن، با پیوستن 4000 نفر ایرانی به سپاه اعراب (که به آنها حمرا، سفید رو، که به موالیان گفته میشد)، در تاریخ 16 هجری قمری فتح شد، و فرماندهان جنگ، تصمیم بر این گرفتند که، سلمان فارسی را حاکم این منطقه کنند.
اعراب مسلمان، در پیشروی خود در داخل ایران به، مناطق مختلفی مانند قصر شیرین، دیلم و قزوین رفتند، که این فتوح باعث فتح تقریبا کامل ایران شد.
سلمان پس از فتح مدائن، به فرمانروایی در این شهر منصوب شود. او مقر حکومت خود را، کاخ کسری، که محل حکمرانی شاهان ساسانی بود انتخاب نکرد بلکه در کنار بازار شهر، خانه برای خود ساخت، تا بهتر بتواند بر اوضاع شهر حاکم باشد. او، علاوه بر حکمرانی که تمامی حاکمان بر آن پافشاری میکنند، برنامههای را به اجرا گذاشت که کمتر حاکمی به آنها توجه میکرد.
برای نمونه، چند کاری که زبانزد شده بود را، بیان میکنیم:
زهد و بی توجهی به دنیا، که نقل شده است، در خانه اش، فقط مهمترین وسایل، شمشیر و قرآن بود.
و یا نقل شده است که، در لحظات رحلتش ناراحت بود و گریه میکرد و میفرمود که رسول خدا با ما عهد کرد که توشه هر یک از شما از دنیا، بهاندازه توشه یک مسافر باشد، ولی در کنار من، اثاثیههای وجود دارند که نگران کنندهاند، و این در حالی بود که راوی نقل میکند، در کنارش، طشت، سپر جنگی، آفتابه گلی وجود داشت.
و در مذمت دنیا دوستی میفرمود:
یا ساکن الدنیا تأهب و انتظر یوم الفراق
واعد رادا للرحیل فسوف تهدی بالرفاق
و أبک الذنوب بأدمع تنحل من سحب الاماق
یا من أضاع زمانه! أرضیت ما یفنى بباقی
(ترجمه: ای کسی که در دنیا سکونت کردهای، آماده آخرت و در انتظار جدایی از دنیا باش. و برای کوچ خود توشه را فراهم کن که به زودی به وسیله کاروانهای رونده به سوی مرگ روانه میشوی. برای گناهان خود گریه کن و اشکهایت را از پردههای چشمهایت بریز. ای کسیکه فرصت وقت را تباه ساختی، آیا از آن همه فنا شدهها به باقی مانده (اندک) عمرت خشنود هستی؟!).
برگزاری جلسات تفسیر قرآن. او که فقیهترین انسان بعد از اهلبیت بود و تحت تعلیم کامل و مستقیم اهلبیت علیهم السلام بود، در کاخ کسری (مدائن) درس تفسیر سوره یوسف برگزار کرده بود. و حتی در آنجا، نماز، بخصوص نماز جمعه برگزار میکرد. و در بعضی از منابع آمده است که، اندک اندک مردم از برگزاری جلسه تفسیر، با خبر شده بودند، که در حدود 1000 نفر تجمع کردند، ولی سپس نسبت به این جلسات بی میل، و به 100 نفر تقلیل پیدا کردند، اما سلمان، از این اوضاع و احوالات ناراحت میشد، و میفرمود آیا دوست دارید درباره اباطیل با شما سخن بگویم.
سلمان پس از رسیدن به فرمانروایی مدائن، و بدنبال فتح شهرهای ایران توسط مسلمانان، به آن شهرها سفر میکرد، محصول این سفرها، تبلیغ تشیع (اسلام شیعی) بود که، بقول لویی ماسینیون، باید به مسلمانان بیاموزد که علی را امام شرعی بشاسند. و از این جهت در تاریخ، نمونههای را مطرح میکنند، که دال بر تشیع مردم در آنزمان را دارد.
و اینچنین است که سلمان در بعد از شهادت رسول معظم اسلام، مبلغ اصلی و قدرتمند شیعه، در سرزمین ایران و عراق بحساب میآید، مخصوصا در ایران، که از فرمانروایی مدائن و سفر به شهرهای ایران، که در گامهای ابتدایی آشنایی با اسلام بودند، توانست تشیع را، با اندازه توان خود و مردم، گسترش دهد.
اما، باید اذعان کرد که مطالب تاریخی، اقناع کننده درباره سلوک او در این مدت، وجود ندارد، و لذا، فرضیات فوق، از روشنایی لازم برخوردار نیستند.
و در نهایت این صحابی جلیل القدر که، باب النبی در روایات شیعی، نامیده شده است، بعد از 19 سال فرمانروایی در مدائن، در تاریخ 35 ق، دار فانی را وداع گفت، و به مولی خود رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیوست. و این در حالیست که (به نقل از زاذان، خدمتکار سلمان) امیر علیه السلام برای جنازه مبارکش، غسل و نماز فرمود و در نماز خود تکبیر بلند بلند میفرمود و دو نفر دیگر هم به ایشان اقتدا کرده بودند، که بعد از نماز از امیر المومنین علیه السلام پرسیدم که اینان کیانند، فرمود: برادرم جعفر طیار، و دیگری خضر نبی علیهما السلام بودند و با هر یک از آنها، 70 صف از فرشتگان حضور داشتند که در هر صفی هزار هزار فرشته حاضر بودند (و بهمین دلیل، تکبیرها را بلند بلند میگفتم).
و سلام و درود بی پایان خدا،
بر تو ای ابا عبد الله سلمان،
ای اهل بیت پیامبر،
ای کسیکه بر تمام ایرانیان شیعه، حقی پایان ناپذیر داری!
منابع و مآخذ:
1. دکتر محمد رضا ترکی، پارسای پارسی (سلمان فارسی به روایت متون فارسی).
2. پرویز پور تجن، در شناخت ابن مقفع، فارابی، بزرگمهر و سلمان فارسی، انتشارات شباهنگ.
3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع صفوی، انتشارات انصاریان.
4. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران، انتشارات امیر کبیر.
5. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة.
7. جعفرمرتضی العاملی، سلمان الفارسی، موسسه النشر الاسلامی.
8. الشیخ عبد الواحد المظفر، سلمان المحمدی، المکتبة الحیدریة.
9. آیت الله کمرهای، فتاوای صحابی کبیر سلمان فارسی.
10. لویی ماسینیون، سلمان پاک، ترجمه و مقدمه دکتر شریعتی.
11. محمد عبدالحلیم عبدالله، سلمان فارسی (ترجمه حسن فرامرزی)، انتشارات جاویدان.
12. محمد محمدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع،. انتشارات برهان.
13. محمد محمدی اشتهاردی، زندگی پر افتخار سلمان فارسی – پیشگام رابطه ایران و اسلام، اتشارات پیام آزادی.
14. مجلسی، بحار الانوار.
15. شیخ مفید، الاختصاص.
16. عطا الله مهاجرانی. بررسی سیر زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی.
17. محمد یحیی الحداد، تاریخ الیمن السیاسی.
18. عباس ملکی، سلمان فارسی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
19. میرزا حسین النوری الطبرسی، نفس الرحمن فی فضائل سلمان.
20. وحید دامغانی، سیمای سلمان از بردگی تا فرمانداری، انتشارات مؤسسه فراهانی.
21. یاقوت حموی، معجم البلدان، دارالکتب العلمیه.
تذکر : درج این مقاله در راسخون به معنای قبول تمامی مطالب این مقاله نمی باشد
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>
<** ادامه مطلب... **>