حضرت یوسف علیه السلام خیلی وزن دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: بعضی ها را در روز قیامت از شدّت سنگینی وزن نمیکنند؛ چون میگویند: وزن این آدم به اندازه خود ترازو یعنی قرآن است، دیگر نیازی به وزن کردن او نیست.
کم وزنی محرومان از بینش الهی
خدا در قرآن میفرماید: گاهی کوچکی شخصیت به جایی میرسد که برای این افراد، در قیامت ترازوی سنجشی نخواهند گذاشت؛ چون ارزشی ندارند که آن را بسنجند. پوچ و توخالی و مانند حباب، بیمایه هستند: «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً» (کهف/ 18: 105)
چرا ترازویی برای کشیدن آنها برپا کنم؟ برای پر کاه که ترازو نمیگذارند. برای ذرّه معلق در هوا، ترازو را معطل نمیکنند. این ترازو را برای کسانی برپا میکنیم که وزن داشته باشند. این ترازویی نیست که برای هر کسی به میدان بیاوریم؛ چون در قیامت این ترازو بینهایت ارزش دارد.
سه ترازوی قیامت را قرآن مجید و روایات بیان میکنند؛ ترازوی اول برای وزن کردن، خود قرآن کریم است. هر کسی را با قرآن نمیسنجند، کسی را میسنجند که در این حریم راه داشته باشد و بی ارزد و وزن بالای آنها را نشان بدهد. (بحارالانوار: 7/ 245، باب 10 - معانیالأخبار: 31، حدیث 1؛ بحار الانوار: 7/ 249، باب 10، حدیث 6).
مانند سلمان و ابوذر را با قرآن میسنجند که آبروی ترازو را در قیامت حفظ میکنند. تکه گوشت گندیده متعفّن و پر از میکروب گناه را در قیامت با کجای قرآن بسنجند؟ خود این ترازو پاکترین ترازو در عالم وجود است که بر چهره این ترازو غباری راه ندارد.
چه کسی می سنجد؟ پاکان، «الْمُطَهَّرُونَ»، مقداد، سلمان و ابوذر را با این ترازو می سنجند. هر کسی در قیامت وزنی دارد، حتی انبیای خدا نیز در وزن، برابر نیستند: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ» (بقره 2: 253)
خیال ما را راحت میکند که ما نگران روز قیامت خود نباشیم. ما نیز برای خود وزنی داریم، در حدی که آیات قرآن به صورت نماز، عبادت و عشق به معبود و گریه و کار خیر در ما در جریان است. قرآن مجید در حقیقت آیات خودش را که در ما حالت عمل و حال دارد، میسنجند. خیلی سریع وزن ما را نشان می دهد و بعد از نشان دادن وزن، به کار ما می رسند. ما را آن قدر معطل نمیکنند.
سرعت حسابرسی مؤمنان در قیامت
پیغمبر صلی الله علیه و آله میفرماید: تمام معطلی مؤمن در قیامت، با هر وزنی که دارد، کمتر از زمان برقی است که از ابر میجهد و خاموش میشود: «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ» (آل عمران 3: 199)
خدا با قدرت بینهایتش در حسابرسی سرعت دارد. کلمه «سَرِیعُ» در این آیه خیلی مهم است. عمق این کلمه را باید درک کرد. سرعت حسابرسی وجود پروردگار برای ما قابل درک نیست.(نهج البلاغه: حکمت 300؛ «سُئِلَ علیه السلام کَیْفَ یُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَی کَثْرَتِهِمْ فَقَالَ علیه السلام کَمَا یَرْزُقُهُمْ عَلَی کَثْرَتِهِمْ فَقِیلَ کَیْفَ یُحَاسِبُهُمْ وَ لَایَرَوْنَهُ فَقَالَ علیه السلام کَمَا یَرْزُقُهُمْ وَ لَایَرَوْنَهُ.»)
«سریع» در حسابرسی به چه معنا است؟
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود: خداوند همانطور که همه مردم را در زمان واحد روزی میدهد در یک زمان هم به حسابشان رسیدگی میکند.
عربی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: من نمی فهمم این سریع یعنی چه؟ حضرت فرمود: تمام موجودات زمین، دریا، هوا، جنگل و بیابان را در نظر بگیر، حتی موجوداتی که در این تپههای خالی و در بیابانها، زنده و غیرقابل رؤیت هستند که اگر شش میلیارد جمعیت روی زمین با اینها مخلوط شوند و بعد بخواهند از هم جدا شوند، آنها نمی فهمند که چیزی به آنها اضافه یا کم شد.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: همه این موجودات را در نظر بگیر، هر روز حساب روزی اینها را میرسد و به همه روزی می دهد. البته پیغمبر صلی الله علیه و آله به اندازه فهم این عرب، سرعت در حسابرسی خدا را بیان فرمود.
اگر سرعت در حسابرسی نبود، از هر نوع از موجودات، روزی چند میلیارد مانند برگ درخت از گرسنگی روی زمین میریختند و میمردند، ولی هر لحظه در این عالم، رزق و روزی هر موجودی حساب شده در کنارش هست، این معنای «سَرِیعُ الْحِسابِ» بودن خدا است.
شاهد بی گناه یوسف علیه السلام
وقتی که حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد، روزی در کنار پنجره نشسته بود و بیرون را نگاه میکرد، مردی پابرهنه، با لباس کهنه و پاره از جاده عبور میکرد، جبرییل آمد، گفت: آیا او را میشناسی؟ گفت: نه، نمیدانم کیست.
گفت: وقتی تو با زلیخا درگیر بودی، او می گفت: بیا و تو میگفتی: نمیآیم، او خیز برداشت که گریبان تو را بگیرد و تو فرار کردی، در حال فرار پیراهنت را از پشت گرفت و پیراهن تو پاره شد، بعد شوهر آن زلیخا درب سالن را باز کرد و آمد، اوضاع را دید، گفت: ای یوسف! چه خبر است؟ هنوز حرفش تمام نشده بود که زلیخا گفت: او را آوردی در کاخ تا نان و آبش را بدهی و تربیتش کنی، در این کاخ همه نوع وسایل برای او فراهم کنی، آخرش به همسر عزیز مصر خیانت کند. نخست وزیر مملکت بود و بالاخره قدرت داشت.
خدا در قرآن میفرماید: «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» (یوسف 12: 26)
ناگهان شاهدی که روایات میگویند: بچه بود، به عزیز مصر گفت: فوری نگو که یوسف به همسر من چشم خیانت داشته است، پیراهن آنها را نگاه کن، اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، یعنی یوسف خیز برداشته تا به او حمله کند، اما اگر پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده باشد، یعنی او نمیخواسته خیانت کند و میخواسته فرار کند و زلیخا به دنبال او بوده است.
به پیراهن یوسف نگاه کرد، دید جلوی پیراهنش سالم است ولی از پشت سر پیراهنش پاره شده است. (علل الشرائع: 1/ 48- 49، باب 41؛ قصص الأنبیاء للجزائری: 178) گفت: «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا؛ ای یوسف! از این زن رویگردان باش، او فتنهگر و مفسد است.» (یوسف 12: 29)
جبرییل گفت: ای یوسف! این مرد با این لباس کهنه و پای برهنه همان شاهدی است که تو را از اتهام نجات داد. حضرت به مأمور خود گفت: برو او را بیاور. او را آورد، گفت: برای او لباس و کفش بیاورید، به او پول و شغل متناسب با عقل و فهمش بدهید و حقوقی نیز برای او قرار بدهید.
ارزش دهی خدا به اعمال در قیامت
جبرئیل تعجب کرد، حضرت یوسف علیه السلام گفت: چه شد؟ گفت: کرم خدا مرا متحیر کرد، آه از نهادم برآمد؛ چون کسی که برای تو شهادت به حق داده، ببین برای او چه کار کردی؟ آن وقت بندگانش که عمری میگویند: «أشهد أن لا اله الا الله» به وحدانیت او شهادت میدهند، در قیامت برای آنها می خواهد چه کند؟
این نمازی که در عمر خود میخواندیم و در آن این شهادت بوده، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» سجده و رکوع داشته، فکر میکنید در ترازوی قیامت که قرآن است، چقدر سنگین است؟ روزه ها، گریه ها، رعایت خانواده و محبت به مردم چقدر سنگین است؟
امام صادق علیه السلام میفرماید:
دو رکعت نماز شما را خدا قبول کند، دستور میفرماید که پرونده اش را باز نکنید، همین دو رکعت نماز او را نجات میدهد. حدیث در کتاب شریف «وسائل الشیعة» است. (الکافی: 3/ 266، حدیث 11؛ وسائل الشیعة: 4/ 33، باب 8، حدیث 4439) برای شما باید ترازو بگذارند، نه برای دیو سیرتان، اهل ستم و آنانی که دین را به مسخره میگیرند.
ورود به بهشت، بدون حسابرسی
حضرت یوسف علیه السلام خیلی وزن دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: بعضیها را در روز قیامت از شدّت سنگینی وزن نمیکنند؛ چون میگویند: وزن این آدم به اندازه خود ترازو یعنی قرآن است، دیگر نیازی به وزن کردن او نیست.
اما اینکه چه کسانی را وزن میکنند؟ در روایتی آمده است که این روایت را اهل سنت نیز نقل کرده اند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در قیامت فرزندم حسین علیه السلام و هفتاد و دو نفر یار او را وزن نمیکنند؛ چون اینها به سنگینی ترازو هستند. (بحار الانوار: 41/ 286، باب 114، حدیث 6؛ الإرشاد، شیخ مفید: 1/ 332) قرآن نیز چنین حرفی را میزند و میفرماید: در قیامت عدهای را «بغیر حساب» با آنها برخورد میکنم و پرونده آنها را محاسبه نمیکنم؛ چون آنها خود حساب، نور و حقیقت هستند.
آدمی کو می نگنجد در جهان در سر خاری همی گردد نهان (مولوی)
یعنی این آدم به قدری عظیم شده است که جهان گنجایش او را ندارد، بلکه مقام قرب گنجایش او را دارد. این زلیخا است که از دیدگاه خدا در حدی است که بر سر خار بیابان نیز گم میشود؛ یعنی آن خار بیابان از او وزینتر و گنجایش آن بیشتر است. با این همه خاری که سر راه روح خود ریخته است.
این همه افراد، عمری است که دارند روح بیچاره را از روی خارهای خطرناکی مثل زنا، ربا، دروغ، فتنه و فساد عبور میدهند و روح خود را تکه تکه و مجروح میکنند لذا دیگر برای این روح چیزی نمیماند. هر قطعهای بر سر یک خاری گیر میکند و تکه تکه میشود.
.....................
منبع :سایت عرفان