Slide 1

میت را پس از آنکه در قبر گذاشتند و قبل از آنکه خاک رویش بریزند تلقین می کنند . تلقین کمک بسیار خوبی و چاره ساز برای میت خواهد بود.

مرحوم مجلسی در روضه المتقین می گوید :

تلقین سبب خواهد شد منکر به نکیر بگوید بیا برویم تلقین حجت اش کردند ، احتیاج به پرسیدن نیست پس بر میگردند و سوال نمی کنند .

روزی سلمان برای مردی این روایت را خواند :

خود را برای پاسخ به سوالات نکیر و منکر آماده ساز ، آنها دربارة رسول خدا سوال می کنند . اگر شک کردی و یا منحرف شدی پتکی که در دست دارند بر سرت می زنند که بر اثر آن خاکستر می شوی . او پرسید سپس چه می کنند . سلمان گفت : تو را باز می گردانند و بار دیگر عذاب می کنند ، او از نکیر و منکر پرسید که آنها کیستند ؟

سلمان گفت : آنها نگهبان قبر هستند.

او گفت :آیا آن دو فرشته در قبر انسان را عذاب می کنند ؟ سلمان گفت : آری .

بنابرآنچه که در روایات متعدد از معصومین در این باب وارد شده در خانة قبر سوالاتی که از انسان پرسیده می شود عبارت اند از :

1) خدایت کیست ؟

2) پیامبرت کیست ؟

3) امامت کیست ؟

4) کتابت چه نام دارد ؟

5) دین ات چیست ؟

6) عمرت را در چه راهی به پایان رساندی ؟

7) اموالت را از چه راهی بدست آوردی ودر چه راهی مصرف کردی ؟

8) قبله ات کدام است ؟

9) از نماز سوال می کنند.

10) از زکات سوال می پرسند.

11) از روزه پرسند.

12) از حج سوال می کنند.

13) از دوستان انسان سوال می کنند



تعطیلات عید فرصتی مناسب برای گردش و انجام تفریحات است .همانگونه که بدن آدمی به انواع غذاها محتاج است ، روح او نیز به شادابی و تفریحات سالم نیازمند است و غذای روح و روان ، همانند غذای جسم مطرح است. با بررسی سیره عملی حضرت امیرالمومنین علیه السلام ، این حقیقت را به روشنی درمی یابیم :

الف- نظر به آب گودالها پس از باران

حضرت علی علیه السلام می فرماید : شبی در مدینه باران فراوانی بارید و بیابانها و گودالها پر از آب شد . صبح آن روز رسول خدا (ص) به من فرمود: بیا تا به صحرای "عقیق" برویم و طراوت و صفای آبهای جمع شده در گودالها و دره ها را تماشا کنیم . همراه پیامبر به تماشای بیابان رفتیم ، درحالیکه منظره های زیبای طبیعت را نگاه می کردیم ، عرض کردم: ای رسول خدا! اگر دیشب اطلاع می دادید ، غذایی آماده می کردم.

پیامبر فرمود: « آن کس که ما را تا اینجا آورده است ، نمی گذارد گرسنه بمانیم.» ناگاه ابری آمد ، خود را پایین کشید و سفره غذایی در پیش روی پیامبر انداخت. در آن سفره ، انارهای زیبایی بود که به آن طراوت و زیبایی ، هیچ چشمی ندیده بود.از آن انارها خوردیم و مقداری برای فاطمه علیها سلام و فرزندان خود برداشتیم . (1)

ب- استفاده از زیبایی های طبیعت

حضرت علی علیه السلام وقتی به سوی صفین حرکت می فرمود ، به سرزمین "بلیخ" رسید که جای خوش آب و هوایی بود و رودخانه بزرگ و پر آبی داشت .

مناظر زیبای آن سرزمین ، امام علی علیه السلام را به خود مشغول کرد . آن حضرت دستور داد تا سپاهیان مدتی در آنجا بمانند ، از آب و هوای دلنشین آن سامان بهره مند گردند و استراحت کنند. با اینکه حضرت علی علیه السلام در حال پیشروی به سوی سرزمین صفین بود و جنگ بسیار سرنوشت سازی را در پیش رو داشت ، و لشکر چند ده هزار نفری را رهبری می کرد ، اما از تفریحات سالم سربازان و بهره مندی از زیباییهای طبیعت غفلت نفرمود.(2)

سرگرمیهای سالم

الف- شنا و تیراندازی
جوانان و نوجوان ، برای رشد و کمال روحی و جسمی هم به فعالیت های بدنی نیاز دارند و هم به طراوت و شادابی روح . باید تفریحات سالم را ، به گونه ای برای جوانان فراهم کرد که هم وقت آنها را پر کند و بیکار و سرگردان نمانند و هم در رشد جسمی و روانی آنان تاثیر داشته باشد. حضرت علی علیه السلام به دو نوع از سرگرمیهای خوب اشاره می فرماید:

"علـِّموا اولادکم ، السباحه و الرمایه."(3)

به کودکان و نوجوانان خود ، شنا و تیراندازی بیاموزید. [ البته قابل ذکر است که در زمان حضرت علی علیه السلام تیراندازی و فراگیری آن امر مهمی بود اما در این زمان شاید فراگیری ِ موارد دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.]

ب- شوخی های متواضعانه
خندیدن و خنداندن به دور از رفتارها و الفاظ زشت ، مانعی ندارد. بین دروغ گفتن و مسخره کردن ، بازی کردن با آبروی مردم ، و فروتنی و متواضع بودن فرق است. حضرت علی علیه السلام مردی بذله گو نبود ، اما همواره لبخند بر لبان مبارکش بود و در برخورد با کوچک و بزرگ ، شاد و دارای چهره ای شاداب و خندان بود. به چند نمونه عملی از این رفتارها توجه کنید:

1- رسول گرامی اسلام در فرصتهای مناسب اصحاب و یاران خود را می خنداند و آنان را شاداب و سرحال نگه می داشت. یک روز رسول خدا به پیرزنی فرمود : چرا تلاش می کنی ، پیرزنها به بهشت نمی روند. آن زن ناراحت شد و گفت: یا رسول الله ، من به بهشت نمی روم؟

رسول خدا در حالی که می خندید فرمود: همه جوان شده و وارد بهشت می گردند.

2- روزی پیامبر (ص) با امام علی علیه السلام در مجلسی ، خرما تناول می فرمود و هسته های خرما را مقابل علی علیه السلام می گذاشت ، به گونه ای که اگر کسی وارد می شد فکر می کرد همه خرماها را علی علیه السلام خورده و آن حضرت چیزی تناول نفرموده است. پیامبر خطاب به حضرت علی فرمود:

« شما زیاد خرما خورده اید؟» حضرت علی جواب داد:« آن کس زیادتر خورده که خرما را با هسته آن تناول کرده است.» و لبخند بر لبان پیامبر نقش بست. (4)

3- حضرت علی (ع) ، همواره از شوخی های زشت و بی معنا پرهیز می فرمود و عمروعاص را درمورد پخش این گونه شایعات مورد نکوهش قرار داد و در خطبه 84 مرز میان شوخی های ناروا و روا را روشن ساخته و فرمود:

شگفتا از عمر و عاص پسر نابغه ! میان مردم شام گفت من اهل شوخی و خوش گذرانی بوده و عمر ، بیهوده می گذرانم!!

حرفی باطل است و گناه را در میان شامیان انتشار داده است.

مردم آگاه باشید! بدترین گفتار دروغ است . عمر وعاص سخن می گوید ، پس دروغ می بندد . وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود. درخواست می کند و اصرار می ورزد.

اما اگر چیزی از او بخواهند ، بخل می ورزد. به پیمان خیانت می کند و پیوند خویشاوندی را قطع می نماید. پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی ، بی مانند است تا آنجا که دستها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد و برهنه شدن شمشیرها ، بزرگترین نیرنگ او این است که ... ، فرار نماید.

آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد ِ مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد ، ولی عمر و عاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است . با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد و در برابر ترک دین خویش ، رشوه ای تسلیم او کند.

حضرت علی علیه السلام در حکمت 450 نهج البلاغه شوخی های ناروا را تذکر می دهد و می فرماید : « هیچ کس شوخی بیجا نکند جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد.»

4- روزی ابوبکر و عمر ، دو طرف حضرت علی علیه السلام راه می رفتند چون قد آن دو نفر کمی بلندتر از آن حضرت بود ، عمر جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت گفت: اَنت فی بَینِنَا کَنُونِ « لَنا».

علی! تو در میان ما، مثل حرف " نون" در " لنا" هستی.

حضرت علی علیه السلام بلافاصله پاسخ داد که : اِن لَم اَکُن اَنا اَنتُم « لا».

یعنی اگر من نباشم ، شما چیزی نیستید چون "لا" یعنی "هیچ".

5- قبول هدیه حلوا و شوخی کردن: روزی یکی از دوستان امام علی علیه السلام حلوایی تهیه کرد و از آن حضرت خواست تا تناول فرماید. امام فرمود: مناسبت آن چیست؟

جواب داد: امروز نوروز است.( روز عید است)

حضرت از آن حلوا میل فرمود ، خندید و چنین شوخی کرد که: اگر می توانی همه روز را نوروز قرار ده. (5)

ج- شنا در رودخانه

یکی از لذت های حلال و تفریحات نشاط آور ، شنا کردن است. و در روایات اسلامی به یادگیری شنا بسیار سفارش شده است.حضرت علی علیه السلام به شنا کردن علاقه داشت ، با اینکه می توانست روزهای جمعه در منزل غسل جمعه کند اما به کنار رودخانه می رفت و در رودخانه غسل جمعه و شنا می کرد.

اشعث بن عبد می گوید: یک روز جمعه ، علی علیه السلام را دیدم که در رودخانه فرات شنا می کرد و غسل جمعه انجام می داد و در آن روز با پیراهنی نو ، نماز جمعه خواند. (6)

پی نوشتها:

1- مناقب الفاخره / ثاقب المناقب.

2- فتوح ابن اعثم کوفی،ص512.

3- فروغ کافی، ج6، ص 47، ح 4.

4- شرح نهج البلاغه خویی ، ج 6، ص 94.

5- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، ص 274.

6- منهاج البرائه خویی ، ج 2، ص 208.




113 سوره با بسمه الله آغاز می شود اما سوره توبه بسم الله ندارد . چون در این سوره مشرکین مورد خطاب پروردگار هستند ولی در سوره نمل دو بار بسم الله آمده یکی ابتدای سوره و دیگری در آغاز نامه حضرت سلیمان به ملکه کشور سبا



مبارکترین شب و روز برای امر خطیر ازدواج چیست؟

در پاسخ به سؤال شما دوست عزیز عرض می شود، در اسناد اسلامی به امر مبارک ازدواج بسیار توجه شده و مورد تأکید قرار گرفته است. در قرآن کریم ازدواج مایه آرامش خاطر زن و مرد دانسته شده، چنانچه می فرماید : "و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها..."(1)یعنی "یکی از آیات الهی اینست که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس می گیرید."
و حضرت علی ( می فرمایند : "چون عروس وارد شد، داماد دو رکعت نماز گزارده دست بر پیشانی او کشد و بگوید خدایا همسرم را برای من و مرا برای او مبارک گردان و مادام که بر ما توفیق خواسته ای زندگیمان را میمون و مبارک قرار ده، و چنانچه کار به جدایی کشید درمفارقت نیز خیر و خوبی مقدّر فرما."(2)
اما دربارة‌اینکه مبارکترین شب و روز برای ازدواج کدام است در آیات و روایات چنین چیزی به چشم نمی خورد و اگر این مسأله سود قابل توجه یا ضرر غیر قابل جبرانی داشت، در آیات الهی یا گفته های معصومین به آنها اشاره می شد، در حالیکه تنها چیزی که در روایات آمده، اینست که "شب عروسی کنید، روز ولیمه دهید."(3)
اما از آنجا که ائمه اطهار( فرموده اند که در شادیهای ما شاد بوده و در ماتم ما غمزده باشید، بهتر است که این مراسم شادی در اعیاد برگزار شود، اما منعی درباره اینکه این مراسم حتی در ماههایی چون محرم و صفر برگزار شود نرسیده، اما ادب اسلامی اقتضاء می کند که اگر بخاطر ضرورتی این مراسم در محرم یا صفر برگزار شد احترام این ماههای گرانقدر شدیداً مراعات شود.
برای مطالعه بیشتری در این زمینه به کتاب شریف حلیة المتقین، ص69 و همچنین کتاب بهشت خانواده، کتاب ازدواج معصومین( و خیلی از کتابهای دیگری که در زمینه ازدواج می باشند مراجعه نمایید.
منابع و مآخذ :
1. سوره مبارکه روم / آیه21
2. ازدواج در اسلام، علی مشکینی، ترجمه احمد جنتی
3. وسائل الشیعه، باب40، خ1


- یکى از بزرگترین معجزات

پدیده بى نظیرى که در قرآن وجود دارد، در هیچ کتاب نوشته دست بشر یافت نمیشود. هر یک از عناصر قرآن داراى ترکیبى است ریاضى: سوره ها، آیات، لغات، تعداد حروف، تعداد کلمات هم خانواده، تعداد و انواع اسم هاى الهى، طرز نوشتن بعضى لغات، عدم وجود یا تغییر عمدى بعضى حروف در بعضى لغات و بسیارى از عوامل دیگر قرآن بغیر از محتویاتش، همگى داراى ترکیبى خاص هستند. سیستم ریاضى قرآن دو جنبه مهم دارد: (?) انشاء ریاضى، و(?) ساختمان ریاضى قرآن که شامل شماره سوره ها و آیات است. بخاطر این کد ریاضى جامع، کوچگترین تغییر در متن یا ساختمان ترکیبى قرآن، بلافاصله آشکار میشود.

بسادگى قابل درک

غیر قابل تقلید

براى اولین بار در تاریخ، ما کتابى داریم با اثبات نویسندگى الهى_ ترکیب ریاضى ماوراء انسانى.

خوانندگان این کتاب به آسانى میتوانند معجزه ریاضى قرآن را بررسى کنند. کلمه خدا (الله) در سراسر قرآن با حروف بزرگ و پر رنگ نوشته شده است. در گوشه سمت چپ پایین هر صفحه، مجموع تعداد دفعاتى که کلمه ""خدا"" از ابتداى قرآن تا آن صفحه تکرار شده است، نوشته شده. شماره نوشته شده در گوشه سمت راست پایین صفحه، مجموع شماره آیاتى است که کلمه ""خدا"" در آنها تکرار شده است. آخرین صفحه کتاب، یعنى صفحه ???، جمع کل تعدد تکرار کلمه ""خدا"" را در قرآن نشان میدهد که ???? مرتبه است، یا ?????. مجموع شماره آیاتى که دارى کلمه ""خدا"" است، میشود ??????، این عدد هم بر ?? قابل قسمت است: (??????=??????).

عدد نوزده مخرج مشترک سراسر سیتم ریاضى قرآن است.

این پدیده بتنهایى اثبات غیر قابل تقلیدى است که نشان میدهد قرآن پیغام خدا است به دنیا. هیچ بشرى نمیتوانسته حساب ???? تکرار کلمه ""خدا"" و تعداد شماره آیاتى را که کلمه ""خدا"" در آنها تکرار شده است، داشته باشد. این پدیده خصوصا غیر ممکن است وقتیکه در نضر داشته باشیم (?) که قرآن در زمان جهالت و نادانى آشکار شد، و (?) سوره ها و آیات وحى شده از نظر زمان و مکان وحى با هم فاصله بسیارى داشتند. ترتیبى که سوره ها و آیات در ابتدا فرستاده شد، بکلى با آخرین ترتیب قرار گرفتن شان (ضمیمه ??) فرق داشت. اما، سیستم ریاضى قرآن تنها به کلمه ""خدا"" محدود نیست؛ بلمه بسیار گستره، بسیار پیچیده، و کاملا جامع است.

حقایق ساده



مانند خود قرآن، کد ریاضى قرآن از بسیار ساده تا بسیار مشگل تغییر میکند. حقایق ساده مشاهداتى است که بدون هیچ وسایلى میتوان آنها را بررسى کرد. حقایق پیچیده به کمک ماشین حساب یا کامپیوتر قابل رویت است. بررسى حقایق زیر به هیچ وسیله اى احتیاح ندارد، اما خواهشمند است بخاطر داشته باشید که همه اینها به متن عربى اصلى اشاره دارد:

?. اولین آیه (?:?)، معروف به ""بسم الله، شامل......................?? حرف است.

?. قرآن داراى ??? سوره است که میشود................................??? .

?. مجموع آیات در قرآن ???? است که میشود......................????? .

[???? آیه شماره گذارى شده است و ??? آیه (بسم الله) شماره گذارى نشده است که میشود ???? =???+????] توجه کنید که ?+?+?+? میشود...........?? .

?. بسم الله ??? مرتبه تکرار شده است، با وجود غیبت مرموز آن در سوره ? (درسوره ?? دو بار تکرار شده است ) و ??? = ..................................??? .

?. از غیبت بسم الله در سوره ? تا بسم الله اضافى در سوره ??، دقیقا.......... ?? سوره است.

?. مجموع شماره سوره ها از ? تا ?? (??+??+......+??+??+??+?) = ??? یا ............????.

?. این مجموع (???) همچنین مساوى است با مجموع کلمات بین دو بسم الله سوره ??، و ??? =.................................????.

?. اولین آیات معروفى که اول وحى شد (?-?:??) شامل ...........?? کلمه است.

?. این اولین وحى ?? کلمه اى، داراى ?? حرف است ..................?? ?.

??. سوره ?? که از نظر ترتیب زمانى اولین سوره است، داراى ..........?? آیه است.

??. این اولین سوره از نظر ترتیب زمانى، از آخر قرآن ...............?? همین است.

??. سوره ?? شامل ??? حرف عربى است، و ??? میشود............????.

??. آخرین سوره فرستاده شده(سوره ???) شامل................?? کلمه است.

??. اولین آیه از آخرین سوره وحى شده (?:???) شامل ........?? حرف است.

??. ?? حرف مختلف عربى، ?? ""پاراف قرآنى"" مختلف (مانند ا . ل. م، از ?:?) را تشکیل میدهند که در ابتداى ?? سوره قرار دارند. مجموع این اعداد میشود ??+??+??=?? یا ???.

??. مجموع ?? سوره اى که ""پارافهاى قرآن"" در آنها آمده است میشود:

???=??+??+..........+?+?+?، و ???+?? (?? مجموعه پارافها) میشود ???، یا ????.

??. بین اولین سوره پاراف دار(?) و آخرین سوره پاراف دار (??)، ?? سوره بدون پاراف وجود دارد.........................????.

??. بین اولین و آخرین سوره هاى پاراف دار...................?? مجموعه پاراف دار و بدون پاراف وجود دارد.

??. ?? عدد مختلف در قرآن تکرار شده است: ?،?،?،?،?،?،?،?،?،??،??،??، ??،??،??،??،??،??،??،??، ??،???،???،???،????،????،????،????،?????، ??????، مجموع این اعداد میشود ??????، که میشود ......??????.

این خلاصه فشرده اى بود از معجزات ساده.


س 1188: آیا دیدن تصاویر زنان برهنه و نیمه برهنه در فیلمهاى سینمایى و غیر آن، در صورتى که آنان را نشناسیم، جایز است؟
ج: نگاه‏کردن به فیلم‏ها و تصاویر، حکم نگاه‏کردن به نامحرم را ندارد و در صورتى که از روى شهوت و ریبه نباشد و مفسده‏اى هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد ولى با توجه به اینکه دیدن تصویر برهنه‏اى که شهوت برانگیز است، غالباً از روى شهوت بوده و به همین دلیل مقدمه ارتکاب گناه مى‏باشد، بنابراین دیدن آنها حرام است.



حضرت موسى علیه السلام عرض کرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را که خود را خالص براى یاد تو کرده باشد و در طاعتت بى آلایش باشد را ببینم .
خطاب رسید: اى موسى علیه السلام برو در کنار فلان دریا تا به تو نشان بدهم آنکه را مى خواهى . حضرت رفت تا رسید به کنار دریا: دید درختى در کنار دریاست و مرغى بر شاخه اى از آن درخت که کج شده به طرف دریا نشسته است و مشغول به ذکر خداست . موسى از حال آن مرغ سؤ ال کرد. در جواب گفت : از وقتى که خدا مرا خلق کرده ، است در این شاخه درخت مشغول عبادت و ذکر او هستم و از هر ذکر من هزار ذکر منشعب مى شود.
غذاى من لذت ذکر خداست . موسى سؤ ال نمود: آیا از آنچه در دنیا یافت مى شود آرزو دارى ؟ عرض کرد: آرى ، آرزویم این است که یک قطره از آب این دریا را بیاشامم . حضرت موسى تعجب کرد و گفت : اى مرغ میان منقار تو و آب این دریا چندان فاصله اى نیست ، چرا منقار را به آب نمى رسانى ؟ عرض کرد:
مى ترسم لذت آن آب مرا از لذت یاد خدایم باز دارد. پس موسى از روى تعجب دو دست خود را بر سر زد



روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هائی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند، وآنها را داخل جعبه می گذارند.


مرد از فرشته ای پرسید، شما چکار می کنید؟

فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد،‌گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.


مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند.


مرد پرسید: شما ها چکار می کنید؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت:‌این جا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان می فرستیم .


مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است


مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند


مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر



بازماندگان دوران دفاع‌مقدس از جمله خانواده‌های شهیدان، جانبازان و سایر افرادی که به صورت مستقیم با وجب به وجب خاک جبهه‌ها مأنوس بودند و حالا به نوعی یادگار غیرقابل انکار دوران دفاع از دین و میهن به شمار می‌روند باید همواره مورد احترام بوده و از آن‌ها به عنوان «قهرمان واقعی» یاد شده و مورد توجه قرار گیرند.

برای پی بردن بهتر به اهمیت و منزلت یادگاران دفاع مقدس کافی است یادآور شویم که وقتی ورزشکاری از کشورمان در یک عرصه جهانی صاحب مقامی می‌شود چگونه مورد توجه قرار می‌گیرد و مدت‌ها نقل قول محافل عمومی و رسانه‌ای می‌شود. اهمیت موفقیت یک ورزشکار نه تنها در مدال آوری او، بلکه اهتزاز پرچم مقدس کشورمان در میادین جهانی است که توانایی فرزندان ایران اسلامی را به رخ جهانیان می‌کشد.

راه دوری نرویم. سال‌ها پیش در کشورمان کشاورزی که بعدها «دهقان فداکار» نام گرفت، در یک حرکت بزرگ انسانی مسافران یک قطار مسافربری را از خطر مرگ نجات داد و تبدیل به درس یک کتاب شد.

یک سؤال:
آیا براستی ما در دفاع مقدس کم دهقان فداکار داشتیم؟ چگونه از آن‌ها یا می‌کنیم و جایگاه آن‌ها در جامعه ما کجاست؟ در زیر مصائب یکی از این دهقان‌های فداکار را مرور می‌کنیم.

باورم نمی‌شد کسی که 66 ماه جنگ تحمیلی را در جبهه حضور داشته و برای دفاع از دین و میهن هم‌پای دیگر رزمندگان اسلام مقاومت کرده است حالا با انواع ناراحتی‌های جسمی و روحی در یک مسافرخانه بسیار ساده و در عین گمنامی زندگی مشقت‌باری را می‌گذراند.

سوار بر تاکسی به طرف مسافرخانه راه افتادم. دست‌اندازهای خیابان گه گاهی اجازه نمی‌داد فکرم را متمرکز کنم اما هر طور بود باز سؤالاتی در ذهنم ایجاد می‌شد که بیشتر از چرایی بیش نبود. در همین فکر بودم که راننده تاکسی گفت: آقا آخرشه... چقدر زود رسیدیم؟

تصورش را هم نمی‌کردم روزی برای مصاحبه با یک جانباز از یک مسافرخانه محقر سر دربیاورم.

این جا «مسافرخانه بنفشه» در یکی از مناطق جنوب تهران است. چند دقیقه از ورودم نگذشته بود که در مقابلم ظاهر شد. اولین سؤالی که بعد از دیدنش در ذهنم نقش بست این بود که خاک جبهه کجا مسافرخانه کجا؟

و بقیه ماجرا...
به گزارش شیعه نیوز به نقل از ایسنا، مرتضی اسدی جانباز دوران دفاع‌مقدس که جنگ تحمیلی را نه هشت سال که 10 سال می‌داند، 66 ماه در جبهه حضور داشته است و در عملیات‌های کربلای 5، والفجر 8 و چند عملیات دیگر افتخار همرزمی با مدافعان کشورمان را دارد و از 13 سالگی هم خاک جبهه‌ها را لمس کرده است.

آقای اسدی 13 سالگی از سال‌های تحصیل علم است اما شما را در جبهه می‌بینیم...

بله درست است و البته کسی از تحصیل بیزار نیست اما ما شیعه و مسلمانیم و مسلمان هیچ گاه قبول نمی‌کند کشورش مورد تجاوز قرار بگیرد و او سکوت کند. از سوی دیگر کشور ما با کشورهای دیگر تفاوت می‌کند و آن وجود رهبری مؤثر و غیر قابل انکار است و ما هم تعصبی خاص به ولایت و رهبری داریم. رهبری که راهنمای ما در همه امور است. زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود وقتی امام خمینی (ره) تکلیف کردند از کشور دفاع کنیم تردیدی به خودمان راه ندادیم.

ما خودمان را بسیجیان حضرت امام خمینی (ره) می‌دانیم. در آن زمان هم هدف ما نه کسب غنیمت بلکه دفاع از خاک، ناموس و دینمان بود؛بنابراین در جنگ تحمیلی هم تکلیفی بر دوشمان احساس می‌کردیم که تردید در ادای آن به انقلاب اسلامی آسیب‌های جدی وارد می‌کرد.

و دستاوردهای این ادای تکلیف چه بود؟
متأسفانه عده‌ای از روی عناد یا ناآگاهی می‌پرسند نتیجه این همه از جان گذشتگی چه بود؟ من به آن‌ها می‌گویم آزادی موجود در کشورمان یکی از این دستاوردها است و جانبازان و خانواده‌های شهدا و ایثارگران نشانه‌ها و به عبارتی «آرم» این فداکاری‌ها هستند. اما ندیدن این نشانه‌ها از سوی بعضی‌ها تعجب‌آور است. بدتر از این ندیدن،تکرار این مسئله از سوی آن‌هاست که به ما چه رفتی جبهه؟ البته جواب چرایی حضور در جبهه‌ها شاید چند کتاب قطور شود.

تصور نمی‌کردم این جانباز با وجود این همه مشکل با طبع شعری هم به این سؤالم جواب بدهد.
گفت من به کسانی که می‌گویند چرا به جبهه رفتید می‌گویم:

یادمان است آن زمانی که شما قوم پریشان بودید
یادمان است که از ترس به ما خیره و گریان بودید

یادمان است که حیرت‌زده از شور جسوران بودید
یادمان است که بار بسته و در کوچ ز ایران بودید

یادمان است که منکر به خدا و دین و ایمان بودید
یادمان است که پس از جنگ رمیده سوی ایران بودید

فکر می‌کنید حداقل ضربه‌ای که کشورمان از تسلط دشمنان می‌خورد چه بود؟
اگر دشمنان و عراق که با ما می‌جنگیدبر ما مسلط می‌شدند مطمئن باشید اول نام هر یک از شهرهایمان واژه «ال» بود. عراقی‌ها اسم خرمشهر را«محمره» گذاشته بود یعنی یک اسم عربی. و اگر به هدفشان می‌رسیدند دیگر نامی از ایران نبود اما مردم ما اجازه ندادند و فرزندان ملت با حضور در جبهه‌ها آرزوی دشمنان را به یأس تبدیل کردند.

راست می‌گفت: اگر این فداکاری‌ها نبود معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارمان بود. سرنوشتی که حالا نصیب مردم عراق شده است.

اسدی می‌گوید: ماحصل دفاع‌مقدس،عراق نشدن ایران است. آمریکایی‌ها بعد از اشغال عراق دیکتاتورش را از یک سوراخ پیدا کردند و حالا بر روی سر ملت عراق راه می‌روند و حتی کیسه‌های خرید مایحتاج زندگی آن‌ها را هم بازرسی می‌کنند؛بنابراین مهم است که گذشته‌مان را فراموش نکنیم چون اگر فداکاری‌های جبهه‌ها نبود ما هم سرنوشتی نظیر سرنوشت ملت عراق را داشتیم.

برای قدردانی از فداکاری‌های دوران دفاع مقدس چه باید کرد؟
هدف عده‌ای مخدوش کردن اهمیت دفاع مقدس است بنابراین لازم است همواره تاریخ این مقطع همواره یادآوری شود تا نسل جوان بداند هدف اصلی دشمنان ساقط کردن نظام اسلامی بود و البته حتما یک قدرت درونی هست که رنگ حماسه دفاع مقدس را سبز نگه می‌دارد و ماهیت آن را حفظ می‌کند اما نباید به هیچ قیمتی از این مقطع پرافتخار غافل شویم.

خیلی سعی کردم سمت مصاحبه را به طرف بیان مشکلاتش هدایت کنم اما چنان از دفاع از دین و وطن حرف می‌زد که انگار هیچ مشکلی ندارد. این جانباز که در حال حاضر به همراه همسرش در یک اتاق مسافرخانه‌ای در تهران زندگی می‌کنند مرا شرمنده‌ تواضع‌اش کرد.

اسدی می‌گوید: من خودم را جانباز نمی‌دانم. جانباز صفت بارز حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) است و این جمله را که گفت، اشک امانش نداد. شأن من پایین‌تر از این صفت است. متأسفانه حالا دیگر روی جانبازی قیمت‌گذاری می‌کنند. مگر همه چیز به داشتن درصد است؟ من با افتخار می‌گویم مجروح جنگی هستم هرچند این وضعیت زندگی من است و سرپناهی ندارم و تمام داشته من یک چمدان است. نباید با ما این گونه برخورد شود.

در کشورهای دیگر سربازان شرکت کننده در جنگ قهرمان ملی محسوب می‌شوند اما من این جا باید بروم بنیاد جانبازان و متولی مربوطه طوری با من برخورد می‌کند که انگار نباید به جبهه می‌رفتم در حالی که او حقوق می‌گیرد تا کار امثال مرا انجام بدهد. در یک کلام می‌گویم شعار بدون شعور مشکلی را حل نمی‌کند ما نباید فرمایشات حضرت امام خمینی (ره)‌ را فراموش کنیم.

در مدتی که مرتضی اسدی صحبت می‌کرد همسرش گوشه‌ اتاق مسافرخانه ساکت بود و به درددل‌های این یادگار دفاع‌مقدس گوش می‌داد شاید برایش تکراری بود اما...

از اسدی می‌پرسم کسانی که به جبهه رفتند برای این بود که مثلا در زندگی شخصی خود پیشرفت کنند؟

می‌گوید: نه. ما جنگیدیم تا کشورمان حفظ شود و البته تبعات این آرامش مسلما در زندگی شخصی تأثیرگذار است. من توقع چندانی ندارم اما باید ببینیم چرا افرادی چون من این گونه زندگی می‌کنند؟ من و همسرم هر دو روز یک وعده غذا می‌خوریم این را نمی‌گویم کسی به من کمک کند چون انتظاری از کسی ندارم. به این دلیل گفتم که همه بدانند حتی با وجود همه این مشکلات، ما همان بچه‌های باغیرت جنگ هستیم.

مشکل اساسی شما چیست؟
من موج گرفتگی مزمن دارم و پزشکان هم این را تأیید کرده‌اند چون ترکش آن هم در سرم است. شیمیایی هم هستم. تمام مشکلات دست به دست هم داده‌اند تا زندگی من از حالت عادی خارج شود و نهادی هم که باید مرا حمایت کند، به جای حمایت حتی زمانی برایم پاپوش هم درست کردند هر چند موفق نشدند.

بیشتر توضیح می‌دهی؟
می‌گویند از کجا معلوم این ترکش در جنگ به سر تو اصابت کرده باشد؟ به نظر شما خنده‌دار نیست؟ مگر غیر از جنگ من کجا بودم؟ حتی اسناد شیمیایی شدنم هم هست. ‌اواخر جنگ، صدام از یک نوع سلاح بیولوژیکی دوبار استفاده کرد که من در یکی از این حملات مصدوم شدم. شب بود. حاج حبیب‌الله کریمی بغل دست من خوابیده بود نصف شب بیدار شدم دیدم همه «یا حسین» می‌گویند، تمام بدنم باد کرده بود و خارش شدید داشت این جا بود فهمیدیم عراق سلاح شیمیایی زده و 60 نفر هم همانجا شهید شدند.

با وجود این سند، به من می‌گویند تو به خودت نفت تزریق می‌کنی مصدوم شیمیایی نیستی، در حالی که پزشکان این مصدومیت را تأیید کرده‌اند اما سیستم اداری بنیاد شهید این تأییدیه را قبول نمی‌کند. حتی صورت سانحه هم نمی‌پذیرند شما بگویید من چه کار کنم؟

رییس‌جمهور دستور داده است نباید درصد جانبازی کاهش یابد که واقعا اقدام درستی است چون هر قدر سن جانبازان بالا می‌رود توانایی آن‌ها هم کاهش می‌یابد به ویژه اگر شیمیایی هم باشد. آن وقت با من این گونه برخورد می‌شود.

شما چند سال است که از نظر مالی‌ در مضیفه هستید؟
تا سال 81 و 82 وضع مالی خوبی داشتم اما وقتی مصدومیت شیمیایی‌ام عود کرد زمین خوردم. چون خیلی هزینه کردم حتی زمانی بنیاد شهید می‌گفت نباید از خودت هزینه کنی هرچند هزینه‌های صرف شده را با وجود تمام فاکتورها به من نداده است.

در سال 82 آلونکی خریده بودم اما مشکلات موجود باعث شد زندگیم را از دست بدهم، مستاجر شدم. از 10 میلیون تومان پول پیش پرداخت مستأجری به دو میلیون تومان رسیدم. در حال حاضر هم خواهرم به دنبال تهیه پولی است که بتوانم جایی اجازه کنم و حدود دو سه ماهی است که دراین مسافرخانه زندگی می‌کنم.

قبلا چه شغلی داشتید؟
در یکی از شرکت‌های خودروسازی مشغول بودم. آن‌جا گفتند اگر جانبازی باید مدرک بیاوری گفتم من چیز زیادی از شما نمی‌خواهم به اندازه کارم حقوق می‌گیرم. از بنیاد شهید استعلام کردند اما چون در بنیاد به من می‌گویند «زبان درازی» می‌کنی به محل کارم گفتند فلانی اینجا پرونده ندارد.

و چگونه گذران زندگی می‌کنید؟
با موتور سیکلت مسافرکشی می‌کنم. من کار را عیب نمی‌دانم اما این رسمش نبود. بچه‌های جنگ یک تکه خمیر کف پیاده‌رو هستند هر کسی رد می‌شود یک پایش را روی آن می گذارد و رد می‌شود و نفر بعدی اصلا ما را نمی‌بیند. بچه‌های جنگ همان گندمی هستند که حضرت امام خمینی (ره) در سال 42 کاشتند. آنها در انقلاب رشد کردند و در جنگ تحمیلی پخته شدند و حتی پخته‌هایشان هم به درد نان خشک می‌خورد. آخر انصاف است با بچه‌های جنگ این گونه برخورد شود؟

با این جانباز در آن مسافرخانه محقر خداحافظی می‌کنم. می‌دانم وقتی با موتور مسافرکشی می‌کند و از دست‌اندازهای خیابان‌ها رد می‌شود حتما یاد روزهایی می‌افتد که در گرما و سرما و زیر آتش سوار بر موتور می‌خواست رزمنده‌ای را به مقصد برساند و یا ...

اما هرچه هست او همچنان به تکلیف عمل می‌کند دیروز در پشت خاکریز دفاع از کشور و امروز درآرامش ناشی از ایستادگی دیروز به دنبال حفظ هویت.




پدربزرگ فشنگ‌ها

گلوله توپ ضد هوایی که نسبت به فشنگ سایر سلاح‌ها بزرگتر و سنگین‌تر بود. گویی آنها بچه‌های او بودند و ایشان پدربزرگ آنها!

---------------------
پوکه ‌پران



به کسی که در بحث بیشتر سعی در قانع کردن بچه‌ها داشت و در بند سخن منطقی نبود، گفته می‌شد آسمان و ریسمان را به هم می‌بافت، تا حرفش را به کرسی بنشاند . به قول معروف، سخنش محلی از اعراب نداشت و رد یا قبولش در بین بچه‌ها مورد اعتنا نبود، همان که در تعبیر عامه در پشت جبهه و در شهر به او خالی‌بند می‌گفتند

----------------------------

پشت به دشمن روبه میهن



بریدن ، فرار را بر قرار ترجیح دادن، عبارتی بود که برای نیروهای بریده‌ی دشمن و ندرتاً خودی به کار می‌بردند و کنایه از ترسیدن و استقامت نکردن نیرو ، موقع مقابله و کارزار است


الاغ هوایی

کنایه از هواپیمای C-130 که معمولاً برای حمل بار از آنها استفاده می‌شد

-------------------------------
پل صراط

پل‌های چوبی، فلزی و سیمانی در مناطق عملیاتی؛ تعبیری بود متأثر از پل صراط قیامت، همان که در اخبار آمده از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است؛ مثل «هر که از پل بگذرد خندان بود» نیز در فرهنگ عمومی و اجتماعی جامعه اشاره به همین پل دارد که می‌گویند معمولاً هر کس دارای عمل صالح است، از این پل به سهولت می‌گذرد و در غیر این صورت به قعر جهنم و اسفل السافلین سقوط می‌کند.

------------------------------
ترکش اواخواهری

ترکش فوق‌العاده‌ ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می‌داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!

-----------------------------
ترکش حسین جانی

ترکش بزرگ که کم‌تر از توپ مستقیم نبود؛ به هر جای شخص که می‌خورد تکه بزرگش گوشش بود! ترکشی که شهادت بر اثر اصابت آن چون و چرا نداشت و چون شهادت در اذهان عامه، بیش از همه در امام حسین(ع) ظهور دارد و ترکشی را که منجر به شهادت می‌شد از آن تلقی حسین جانی می‌شد. با این احتساب، یعنی ترکش شهید کنن

--------------------------
عشق حوری

کشته و مرده شهادت بودن؛ دیوانه رفتن به عملیات و پیوستن به دوست؛ کسی که سر از پا نمی‌شناخت و همه کارهایش گواهی می‌داد که اهل این دنیا نیست و دیر یا زود رفتنی است و طاقت ماندن و جنبه جدایی را ندارد

---------------------------
« یک بار مصرف»، «کانال پر کن»، «عاشق خاک‌ریز اول» هم می‌گفتند و همه، حکایت شجاعت و مظلومیت نیروهای مردمی است؛ این که به کام خطر می‌رفتند و در میان آتش منزل می‌کردند، اهل هجرت و جهاد بودند و در این معرکه هیچ حد نمی‌شناختند و به اهداف از پیش تعیین شده عملیاتی نیز قانع نبودند و به هیچ‌چیز جز عشق و ارتباط و انس با حضرتش نمی‌اندیشیدند و کسی ایشان را به اسم نمی‌شناخت.
----------------------------
نمازشب خوان بودن؛ اهل تهجد؛ کسی که آب خوردن را بهانه می‌کرد برای نماز شب خواندن؛ وقتی بچه‌ها به نمازشب خوان‌ها می‌گفتند: تو را به خدا اگر برای نماز بلند شدی، مثل دیشب دست و پای ما را لگد نکنی، او حاشا می‌کرد و می‌گفت: من؟ بلند شده بودم آب بخورم بابا، نماز شب کجا بود؟ ما را چه به این حرف‌ها و بعد در جواب او می‌گفتند: پس نماز شب آب بدن را می‌کشد و ما نمی‌‌دانستیم؛? آدم بیدار کن.

----------------------------
توضیحات اضافی



وقتی کسی در نقل واقعه‌ای کمی به اصطلاح آب قاطی قضیه می‌کرد، یا بعضی عبارات آلوده به شوائب را دامن می‌زدند، به او می‌گفتند: « توضیحات اضافی نمی‌خواهد بدهی؟ »


------------------------------
تکمه ی تقوا



این اصطلاح به تکمه‌ی آخر پیراهن یا فرنج برگه‌ی سینه (از پایین به بالا) که سینه‌ی شخص را می‌پوشاند، و موجب حجاب بیشتری می‌گردید، گفته می‌شد، و به نوعی به «تق _ وا» نیز معروف بود، زیرا تکمه با صدایی شبیه تق باز می‌شود !

-----------------------------
تک ‌تیرانداز



این عبارت به شخصی که حاضر جواب بود و در حرف از طرف مقابل وا نمی‌ماند و همه را در مقام سخن مات می‌کرد، گفته می‌شد . درست مثل تک‌ تیراندازی که یک تیر بیشتر نمی‌زند، اما درست و دقیق می‌زند، به همین خاطر می‌گفتند طرف تک تیرانداز خوبی است

----------------------

--
ترم آخر دانشگاه



نوبت آخری که رزمنده‌ای به جبهه می‌رفت و منتهی به شهادت او می‌شد . به این معنی که جبهه دانشگاه بود و رزمنده، دانشجویی که طی سال‌های جنگ واحدهایی از دروس تقوا و جهاد را در ترم‌های تحصیلی آن گذرانده و نوبت آخری که موفق به کسب مدرک شهادت شد، ترم آخر بود .

---------------------
--ترکش با معرفت



ترکشی که زوزه‌کشان می‌آمد و از بالای سر رد می‌شد و راه خودش را ادامه می‌داد و به کسی آسیب نمی‌رساند . در چنین مواقعی می‌گفتند: « عجب ترکش با معرفتی، خبر می‌دهد و می‌رود و کاری به کار آدم ندارد .»
-----------------

تاج گذاشتن



گلوله را درست روی هدف نشانه گرفتن و زدن .

--------------







[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]