سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Slide 1

مختار

بسیارى از علماى شیعه معتقدند مختار از دوستان خاندان عصمت و طهارت به شمار مى‏رود .

او در زمان معاویه از عراق به مدینه رفت و مدتى در آنجا ساکن شد و از ملازمان "محمد حنفیه"- فرزند على (ع)- گردید .

پس از مدتى مجددا به عراق بازگشت و آشکارا به تبلیغ فضائل و مکارم على (ع) و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) پرداخت و مردم را به خاندان پیامبر (ص) دعوت کرد .

با این حال، درباره شخصیت او اتفاق نظر وجود ندارد و روایات مربوط به او نیز دو دسته است .

برخى او را بسیار ستوده‏اند، بعضى او را مذمت کرده‏اند و گروهى نیز او را بنیانگذار فرقه "کیسانیه" مى‏دانند .

طرفداران این فرقه معتقدند امامت، پس از حسین بن على (ع) به "محمد حنفیه"منتقل شده است و " محمد حنفیه" همان "مهدى موعود" است و بر این باورند که، مختار مردم را به محمد حنفیه و امامت او دعوت مى‏کرده است .

اما اکثر علماى شیعه معتقدند ساحت او از این اتهامات کاملا مبرا و پاک است .

مختار هیچ گاه ادعاى نبوت نکرد و اگر چنین بود، مسلمانان و شیعیان گرد او جمع نمى‏شدند تا زیر پرچم او بجنگند و انتقام اهل بیت (علیهم‏السلام) را از بنى امیه بگیرند .

"محمد حنفیه" نیز هیچ گاه ادعاى امامت نکرده بود تا مختار مردم را به سوى او دعوت کند .

بنا به تصریح مرحوم آیت الله "خویى"- قدس سره الشریف- فرقه کیسانیه پس از رحلت محمد حنفیه تشکیل شد: در حالى که مختار، پیش از وفات محمد حنفیه به شهادت رسیده بود .

شایعاتى که در مورد مختار بر سر زبانها بود و او را "مدعى نبوت" و یا "کذاب" مى‏نامیدند، اغلب از ناحیه بنى امیه یا "مصعب بن زبیر"، برادر "عبدالله بن زبیر" بود که همه از دشمنان اهل بیت بودند؛ چرا که آنان، مختار را سنگى بزرگ بر سر راه خود مى‏دیدند و با این شایعات قصد داشتند دلهاى مردم را از او برگردانند و شخصیت او را ترور کنند .

پس از آنکه در سال 61 هجرى، فاجعه جانسوز کربلا رخ داد، بنى هاشم عزادار شدند و تا پنج سال (یعنى تا زمان قیام مختار) همواره سوگوار بودند؛ زنان بنى هاشم خود را زینت نکردند و غذاى طبخ شده نخوردند، تا آنکه مختار قیام کرد و قاتلان ابا عبدالله الحسین (ع) را به سزاى اعمالشان رساند .

سرهاى آنان را نزد بنى هاشم فرستاد و بدین وسیله، آنان را از حالت عزا خارج کرد .

او در حالى قیام کرد که بنى امیه، با تمام توان خویش سعى داشتند نور اهل بیت (علیهم‏السلام) را خاموش کنند و بین مرگ و زندگى، تنها بردن نام آن خانواده و ادعاى دوستى آنان فاصله بود و در چنین جو خفقانى بود که مختار علم حمایت از اهل بیت را برافراشت و سخن حق را احیا کرد .

و بدین ترتیب، از مصادیق این فرمایش گردید که: "افضل العدل کلمة حق عند امام جائر: بزرگترین عدالت، بیان سخن حق در برابر حاکم ستمگر است" .

مگر او قاتل قاتلین ما نیست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش کند! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد که هر وقت مختار به خانه فاطمه، دختر امیر مؤمنان، على (ع) وارد مى‏شد، آن بانو به او احترام مى‏گذاشت و برایش فرش مى‏گستراند و متکا مى‏گذاشت و او مى‏نشست و از او حدیث مى‏شنید

همین عمل او موجب سرور امامان شیعه (علیهم‏السلام) شد و از این رو است که مى‏بینیم پیشوایان ما، او را با عباراتى، که حاکى از عمق رضایت آن بزرگواران است ستوده‏اند .

فرزند مختار که "ابوالحکم" نام داشت، روز عید قربان، در سرزمین منى خدمت امام باقر (ع) شرفیاب مى‏شود و خود را معرفى مى‏کند .

قیام مختار

امام باقر (ع) پس از آنکه دانستند او فرزند چه کسى است، بلافاصله او را در کنار خود نشاندند و بدین ترتیب، باب گفت‏گو باز شد: ابوالحکم گفت: خداوند کار شما را اصلاح کند! مردم درباره پدرم حرفها زیادى مى‏زنند .

اما سخن حق، همان است که شما مى‏فرمایید .

امام باقر (ع) فرمودند: مردم چه مى‏گویند؟ ابوالحکم پاسخ داد مى‏گویند: "کذاب" .

اما حق، همان است که شما مى‏فرمایید و من همان را قبول دارم .

امام باقر (ع) دوباره فرمودند: سبحان الله! پدرم به من خبر داد که به خدا سوگند، مهر مادرم از پولى بود که مختار براى او فرستاده بود! مگر مختار نبود که خانه‏هاى خراب ما را نوسازى کرد؟ مگر او قاتل قاتلین ما نیست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش کند! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد که هر وقت مختار به خانه فاطمه، دختر امیر مؤمنان، على (ع) وارد مى‏شد، آن بانو به او احترام مى‏گذاشت و برایش فرش مى‏گستراند و متکا مى‏گذاشت و او مى‏نشست و از او حدیث مى‏شنید .

خداوند پدرت را رحمت کند! خداوند پدرت را رحمت کند! خداوند پدرت را رحمت کند! او حق ما را از همه گرفت و قاتلین ما را کشت و به خونخواهى ما قیام کرد" .

از این روایت استفاده مى‏شود که شایعه‏پراکنى در مورد شخصیت این مرد تا زمان ائمه (علیهم‏السلام) ادامه داشته است و امام باقر (ع) به مختار علاقه‏مند بودند .

همچنین استفاده مى‏شود مختار نه تنها به خونخواهى امام حسین (ع) قیام کرد، بلکه کمکهاى مالى نیز به اهل بیت مى‏نمود و در ترمیم خانه‏ها واصلاح امور معیشتى آنان کوشا بود .

اصولا امام معصوم (ع) که مظهر تولى و تبرى و الگوى دوستى و دشمنى در راه خداوند است، آیا نسبت به کسى که قائل به امامت آنان نیست، یا ادعاى پیامبرى مى‏کند، دعا مى‏کنند و براى او طلب رحمت مى‏نمایند؟ هرگز .

لذا در میان علماى شیعه و محققین امامیه- رضوان الله علیهم- به شخصیتهایى برمى‏خوریم که با جدیت تمام از مختار دفاع کرده‏اند و نسبتهایى را که به او داده شده است، دروغ دانسته‏اند؛ علمایى همچون "شیخ طوسى"، "علامه حلى"، "علامه ابن نما" ، "علامه مامقانى"، "علامه امینى" صاحب کتاب معروف "الغدیر"، "سید بن طاوس" ، "محدث قمى"، آیت الله "خویى" و . از قبیل‏اند .

البته در میان روایات وارده و نقلهاى تاریخى، شواهدى بر سوء اعتقاد مختار نیز وجود دارد، که مى‏رساند او به امامت حضرت زین‏العابدین (ع) معتقد نبوده است .

شایعاتى که در مورد مختار بر سر زبانها بود و او را "مدعى نبوت" و یا "کذاب" مى‏نامیدند، اغلب از ناحیه بنى امیه یا "مصعب بن زبیر"، برادر "عبدالله بن زبیر" بود که همه از دشمنان اهل بیت بودند؛ چرا که آنان، مختار را سنگى بزرگ بر سر راه خود مى‏دیدند و با این شایعات قصد داشتند دلهاى مردم را از او برگردانند و شخصیت او را ترور کنند

بنا به اظهار نظر علماى شیعه، اسناد این روایات غالبا ضعیف است ، لذا نمى‏توان به این روایات تمسک نمود .

علاوه بر آن، این احتمال نیز وجود دارد که امامان بزرگوار ما در مقام تقیه، چنین سخنانى را بر زبان آورده باشند؛ زیرا اگر دستگاه بنى امیه متوجه رفت و آمد مختار نزد امام سجاد (ع) مى‏شد، بدون شک براى او مزاحتمهایى فراهم مى‏آوردند؛ لذا براى حفظ جان او، ائمه عمدا سخنانى بر زبان مى‏راندند که هرگونه حساسیتى را که نسبت به او وجود دارد، از افکار بزدایند .

قیام مختار

همان طورى که، مى‏بینیم روایاتى در مذمت بعضى از اصحاب خاص امام صادق (ع) همچون "زرارة بن اعین" و "محمد بن مسلم" (که از معروفترین و مورد اعتمادترین یاران آن حضرت بودند) صادر شده است تا جلو هر گونه حرکت احتمالى حکام بنى عباس، علیه ایشان گرفته شود، تا آنان بتوانند همواره در خدمت اهل بیت (علیهم‏السلام) باقى بمانند و به ترویج شریعت مقدس اسلام بپردازند .

یکى دیگر از وقایع تاریخى که به استناد آن، شخصیت مختار بن ابى‏عبیده ثقفى زیر سؤال رفته است، واقعه‏اى است که در زمان امام مجتبى (ع) رخ داد .

آن حضرت در منطقه "ساباط" با خنجرى مسموم که به رانش وارد شد، مورد سوء قصد قرار گرفتند .

امام دستور دادند تا ایشان را به خانه "سعد بن مسعود ثقفى" (که عموى مختار بود) ببرند . مختار نیز در منزل سعد حضور داشت .

او در آنجا به عمویش مى‏گوید: "چطور است حسن بن على را دستگیر کنیم و تحویل معاویه بدهیم تا با این کار به حکومت عراق برسیم!" این پیشنهاد ذلت‏بار بلافاصله با مخالفت شدید سعد بن مسعود که از یاران و وفاداران على (ع) بود روبرو شد و حتى عده‏اى خواستند همانجا مختار را بکشند که این قائله با وساطت سعد پایان پذیرفت .

در بعضى از نقلهاى تاریخى آمده است که مختار وقتى مخالفت حاضران را مشاهده کرد، خطاب به عمویش، سعد بن مسعود گفت: "من تنها مى‏خواستم شما را امتحان کنم .

" آیت الله خویى این روایت را مرسله و غیر قابل اعتماد مى‏دانند .

(روایت مرسله آن است که نام راوى در سلسله سند حذف شده باشد و چون معلوم نیست راوى، شخص راستگو یا دروغگویى بوده است، لذا غیر قابل اعتماد خواهد بود) .

علاوه بر آن، منافقان و خوارج در میان یاران امام مجتبى (ع) حضورى چشمگیر داشتند و مترصد دستگیرى آن حضرت یا قتل ایشان بودند و این، مؤیدى است بر صدق سخن مختار که مى‏گوید: "مقصود من امتحان کردن شما بود"، او مى‏خواست با طرح این پیشنهاد، ببیند چه کسانى با او موافقت مى‏کنند تا بدین ترتیب، منافقین را شناسایى کرده باشد .

بطور خلاصه عملى را که مختار انجام داد، (یعنى قیام او بر علیه بنى امیه)، ضربه‏اى سخت بر پیکر آنان و هوادارانشان و دشمنان اهل بیت بود و همین به تنهایى دلیلى بر صدق اعتقاد او و مؤیدى بر کذب شایعاتى است که درباره این شخصیت بزرگ ساخته و پرداخته شده است.

 

 

تنظیم: شکوری



آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به یک استفتاء، استفاده از ماهواره را برای دیدن شبکه‌های استانی جایز ندانست.

به گزارش ایسنا این مرجع تقلید در پاسخ به یک استفتاء مبنی بر استفاده از ماهواره برای رویت شبکه‌های استانی، گفت: این کار ذاتا اشکال ندارد، ولی دو اشکال جنبی دارد.

وی ادامه داد: یک اشکال آن این است که داشتن ماهواره طبق مقررات حکومت اسلامی جمهوری اسلامی ممنوع است و مخالفت با مقررات و قوانین حکومت اسلامی شرعا جایز نیست. اشکال دوم این است که تجربه نشان داده ماهواره‌ در هر خانه که وارد می‌شود منشاء مفاسدی می‌شود؛ به‌ویژه برای جوانان که در آن خانه هستند و خیلی از این جوانان قربانی ماهواره می‌شوند.




تفسیر آیات:

 

وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ و ماه شکافته شد، ابن عباس گوید: مشرکان مکّه جمع شدند خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، پس گفتند اگر راست مى‏گویى که پیامبر خدایى پس ماه را براى ما بشکاف و دو نصف کن آن را، پس پیامبر (ص) بآنها فرمود: اگر من این کار را بکنم شما ایمان مى‏آورید؟ گفتند آرى، و آن شب، شب بدر بود یعنى شب چهاردهم ماه بود، پس رسول خدا (ص) از                        ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏24، ص: 10

 پروردگارش درخواست کرد که آنچه آنها میخواهند عطا فرماید، پس ماه شکافته شد و دو نیمه گردید، و رسول خدا (ص) فریاد میکرد اى فلانى اى فلانى شهادت دهید.

ابن مسعود گوید: ماه در عهد و زمان پیامبر خدا (ص) شکافته شد بدو پاره پس رسول خدا (ص) بما فرمود: گواهى دهید، و نیز از ابن مسعود روایت شده که گفت: قسم بآن خدایى که جانم در دست اوست کوه حرا را میان دو نیمه ماه دیدم و از جبیر بن مطعم روایت شده که گفت ماه در زمان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شکافته شد تا آنکه دو نیمه شد، یک نیمه بر این کوه و نیمه دیگر بر آن کوه دیده شد، پس عدّه‏اى از مردم (که در رأس آنها ابو جهل بود) گفتند محمّد ما را سحر کرد، پس مردى گفت: اگر شما را سحر کرد پس همه مردم را که سحر نکرد.

روات و مخبرین از شقّ القمر

حدیث شقّ القمر را جماعت بسیارى از صحابه رسول خدا (ص) نقل کرده اند که از آنها نامبردگان ذیل‏اند:

1- عبد اللَّه بن مسعود 2- انس بن مالک 3- حذیفة بن الیمان 4- عبد اللَّه بن عمر                        ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏24، ص: 11

 5- عبد اللَّه بن عباس 6- جبیر بن مطعم 7- ابن عمرو جماعت دیگرى.

مفسّرین هم بر همین نظر و عقیده‏اند مگر آنکه از عثمان بن عطاء از- پدرش روایت شده که او گوید: معنایش اینست که بزودى ماه شکافته میشود و این معنى از حسن هم نقل شده و بلخى هم نیز انکار آن را نموده است، و این درست نیست، براى آنکه تمام مسلمین بر این معجزه اجماع کرده‏اند، پس اعتنایى بمخالفت مخالف نیست، چون که اشتهار شقّ القمر در میان صحابه پیغمبر بقدریست که منع میکند قول بخلاف را، و کسى که طعنه میزند و اشکال میکند که اگر شقّ القمر در عصر رسول خدا (ص) واقع شده بود هر آینه بر هیچکس از اهل علم مخفى نمى‏ماند، و گفته این مخالف باطل است، زیرا ممکن است که خداوند تعالى ماه را از بیشتر مردم بسبب ابرو مانند آن محجوب داشته باشد، و براى اینکه این معجزه چون در شب واقع شده، پس ممکن است مردم اقطار عالم در آن موقع خواب بوده باشند، و این موضوع را ندانند مضافا اینکه مردم بتمامى چنین نیستند که در حوادث جوّى و آسمانى تأمل و دقّت داشته باشند «1» و در فضاء آسمان آیه و علامتهائیست مثل سقوط ستارگان و غیر آن از چیزهایى که اکثر مردم از آن غافل هستند

(1)- علّامه بزرگوار و فقیه اهل البیت علیهم السلام آیه اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظلّه فرمودند: که در چند سال قبل در پکن پایتخت کشور چین کمونیست، ساختمانى خراب شد و آنجا را حفّارى کردند در زیر زمین و سرداب ستونهایى نمایان شد که بر بالاى ستونى بخط چینى نوشته بود این بناء در سال دو نیمه شدن ماه انجام گرفت، و حساب کردند با سال هشتم از بعثت‏

 

(مطابق آمد، پس در جرائد نوشتند، و از مصر هم جماعتى رفتند و آن را دیده و در مجلّات مصرى منعکس نمودند.

پس خلاصه موضوع شقّ القمر که از آیات ظاهرات و معجزات باهرات- پیامبر (ص) بوده و جاى تردید نیست.

 (1)- مترجم گوید: موضوع شقّ القمر و صدور این معجزه و آیه باهره در سال هشتم بعثت پنجسال قبل از هجرت از مسلّمیات کلیه مسلمین و اهل قبله است، و مفسّرین عامّه و خاصه آن را نقل کرده‏اند، و چون این ناچیز مشغول به ترجمه این آیات بودم روز یکشنبه هجدهم محرّم الحرام سال 1402 برابر 24 آبان ماه 1360 که ناعى خبر محنت اثر ضایعه اسفناک و حادثه جبران ناپذیر رحلت و فقدان فیلسوف شرق عالم ربّانى و حکیم متالّه سبحانى مفسّر بزرگوار و نابغه جهان تشیّع آیت اللَّه حاج سید محمد حسین علّامه طباطبائى قدس اللَّه سره را داد که گفتم:

         لا صوت الناعى لفقدک انّه             یوم على آل الرسول عظیم‏

 خبر ندهد خبر دهنده مرگ و فقدان تو را زیرا که آن روز بر خاندان رسالت بسى بزرگ است.

پس براى بزرگداشت و اداء بعضى از حقوق این استاد بزرگ نظر و گفتار آن مرحوم را در این مورد از تفسیر ارزنده المیزان ج 19 ص 58 «کلام فیه اجمال القول فى شقّ القمر» نقل مینمایم:

شقّ القمر بدست پیامبر (ص) در مکّه معظّمه بتقاضاى بعضى از مشرکین از چیزهاییست که همه مسلمین بدون شک قبول دارند و بر آن دلالت میکند از قرآن کریم دلالت واضح و آشکارایى چون سخن حق تعالى:

 «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» پس آیه دوّم امتناع میکند مگر آنکه بوده مدلول قول خداى تعالى (وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) معجزه‏اى بود که که نزدیک زمان نزول آیه مذکور واقع شده که از

                        ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏24، ص:




حکم سنگسار

سنگسار چیست و بر چه کسی اعمال می شود؟

در احکام جزایی اسلام، حد زنای محصنه  « رَجْم » (سنگسار کردن) است. منظور از « مُحصن » مردى است که همسر دارد و همسرش در اختیار او است، و « مُحصنه » به زنى مى‏گویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.

هر گاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى، باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او سنگسار است، و این قانون اگر چه در قرآن به آن اشاره‏اى نشده است ولی در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله ومعصومین علیهم السلام به طور مسلّم وارد شده است.

البته باید توجه داشت که نه تنها این حکم، بلکه بسیارى از احکام مسلم شرعى که حتى از ضروریات دین به شمار می آید، در قرآن نیامده است؛ البته ضرورتى هم ایجاب نمى‏کند که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود؛ در واقع قرآن همانند قانون اساسی هر کشور است و معلوم است که مجموعه قوانین حقوقی، جزایی، مدنی، و ... ده ها برابر قانون اساسی است که توسط حقوق دانان تنظیم و ارائه می شود.

خداوند وظیفه تبیین وتوضیح آیات قرآن کریم را بر عهده پیامبرصلی الله علیه وآله گذاشته است آنجا که روى سخن را به پیامبر کرده و می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ این ذکر را (قرآن را) بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى [تا این که آنها در این آیات، و وظائفى که در برابر آن دارند] شاید اندیشه کنند.» 1

و همچنین ما در آیات متعددى اطاعت پیامبر و اهل بیت او (علیهم السلام ) را بر ما واجب نموده است: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم »2؛ و یا اطاعت از پیامبر(ص) را اطاعت از خداوند دانسته است؛ « من یطع الرسول فقد اطاع الله »3

به همین جهت، سنّت که گفتار پیامبر و اهل بیت (ع) است یکى از منابع استخراج احکام شرعى به شمار مى‏رود و بسیارى از احکام شرعى از روایات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام ) استفاده مى‏شود.

حکم رجم زناکارى که داراى همسر باشد، با تحقق شرایط آن، یکى از مسائلى است که با روایات متعدد - از طرق شیعه و سنی - از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) ثابت شده است، و محل اتفاق جمیع فقها است، بلکه به حد ضرورت و بداهت بین مسلمانان رسیده و جاى تأمل و تردید در این حکم وجود ندارد ؛ و در صدر اسلام نیز به دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام گرفته است.

« عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ ؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند : سنگسار حدّ بزرگ الهی ، و تازیانه زدن حدّ کوچک الهی است»

سنگسار در روایات اهل بیت علیهم السلام

1- امیرالمومنین علیه السلام به این قانون اسلامی اشاره دارند ومی فرمایند: « وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَن‏؛ مى‏دانید رسول خدا صلى الله علیه و آله زناکار همسردار را سنگسار ‏کرد.» 4

 

2- « عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی الْمُحْصَنِ وَ الْمُحْصَنَةِ جُلِدَ مِائَةً ثُمَّ الرَّجْمَ؛ از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: مرد و زن همسردار (که مرتکب زنا شده باشند) نخست صد تازیانه مى‏خورند سپس سنگسار مى‏شوند .»5

 

3- « عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: سنگسار حدّ بزرگ الهی ، و تازیانه زدن حدّ کوچک الهی است.» 6

 

4- عن عمرو بن قیس قال قال ابوعبدالله علیه السلام :   «وَ إِنَّ اللَّهَ حَدَّ أَنْ لَا یُنْکَحَ النِّکَاحُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ فَعَلَ غَیْرَ ذَلِکَ إِنْ کَانَ عَزَباً حُدَّ وَ إِنْ کَانَ مُحْصَناً رُجِمَ لِمُجَاوَزَتِهِ الْحَدَّ؛ امام صادق علیه السلام فرمودند :خداوند مشخص فرموده که رابطه جنسی تنها از راه حلال آن انجام گیرد؛ کسی که از این حکم تخلف کند اگر مجرد باشد تازیانه می خورد، و اگر متاهل باشد رجم می شود، زیرا از حدود خدا تجاوز کرده است.» 7

 

سنگسار در روایات اهل تسنن

سنگسار

1- صحیح بخاری ، ج 22  ، ص 346

«حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِىَّ یُحَدِّثُ عَنْ عَلِىٍّ (رضى الله عنه) حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ قَدْ رَجَمْتُهَا بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم ؛ -

شعبی نقل می کند از علی علیه السلام که روز جمعه، زنی را رجم کرد و فرمود : بر اساس سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را رجم کردم .»

 

2- صحیح مسلم ، ج 9 ، ص 75

« و حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ : قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ : رَجَمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ وَرَجُلًا مِنْ الْیَهُودِ وَامْرَأَتَهُ ؛ ابو زبیر می گوید از جابر بن عبدالله شنیدم که می گفت : رسول خدا (ص) مردی از اسلم ، و مردی از یهود و زنش را رجم کرد .»

امام صادق علیه السلام فرمودند :خداوند مشخص فرموده که رابطه جنسی تنها از راه حلال آن انجام گیرد؛ کسی که از ین حکم تخلف کند اگر مجرد باشد تازیانه می خورد، و اگر متاهل باشد رجم می شود ، زیرا از حدود خدا تجاوز کرده است

3- مسند احمد ، ج 2 ، ص 184

« حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ وَالْمُجَالِدُ عَنِ الشَّعْبِیِّ أَنَّهُمَا سَمِعَاهُ یُحَدِّثُ أَنَّ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ضَرَبَهَا یَوْمَ الْخَمِیسِ وَرَجَمَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ أَجْلِدُهَا بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَرْجُمُهَا بِسُنَّةِ نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ؛ شعبی می گوید : علی علیه السلام وقتی خواست زنی از اهل کوفه را رجم کند ، روز پنجشنبه تازیانه زد و روز جمعه رجم کرد و فرمود: بر اساس کتاب خدا او را تازیانه زدم ، و بر اساس سنت نبی خدا (ص) او را رجم کردم .»

 

4- سنن ابی داوود ،ج 12 ، ص 19

«حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ حَدَّثَنَا وَکِیعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ زَکَرِیَّا أَبِی عِمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ شَیْخًا یُحَدِّثُ عَنْ ابْنِ أَبِی بَکْرَةَ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجَمَ امْرَأَةً فَحُفِرَ لَهَا إِلَى الثَّنْدُوَةِ ؛ فرزند ابوبکر از پدرش نقل می کند : پیامبر (ص) زنی را رجم کرد ، پس برای او حفره ای تا سینه حفر کردند .»

 

سنگسار حکم الهی قبل ازاسلام

از برخی روایات استفاده می شود که حکم سنگسار مختص اسلام نبوده و در ادیان الهی گذشته نیز سابقه دارد ؛ به طوری که حکم مزبور یعنى (حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى‏ محصنه کرده‏اند) در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است. 8

 

فرآوری: زهرا اجلال

گروه دین و اندیشه تبیان

 


 

 

پی نوشت ها :

1- نحل ،  44

2- نساء ، 59

3- همان ، 80

4- خطبه 127نهج البلاغه

5- الإستبصارج 4 ، ص  202

6- همان

7- کافى  ، ج 5 ، ص 491 ، حدیث 3

8- تفسیر نمونه ، ج‏4 ، ص 484




عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: آنکه خلق نیکو دارد، پاداش روزه گیر شب زنده دار، دارد.
منبع : اصول کافى ج : 3 ص : 157 روایة :5
شب زنده داری و عبادت همراه روزه داشتن در خود سازی نقش مهمی دارند طالب آن باید زحمتش را متحمل شود اما اگر مؤمنی زیرک باشد و شم معنوی داشته باشد با کمترین زحمت فیض مطلوب را خواهد برد. شما خلقت رو خوب کن تا هم شب زنده داری کرده باشی هم روزه داری



 قالَتْ (علیها السلام): أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)

حضرت فاطمه علیها سلام فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنى خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند; و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى و متابعت کرده بودند حتّى دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمى کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد ( عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) مى گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السلام) مى باشد.
الإمامة والتبصرة: ص 1، بحارالأنوار: ج 36، ص 352، ح 224



وَ لَا تَتَکَلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا یَلِیقُ بِنَا وَلَا بِشِیعَتِنَا وَإِنَّ الْفَاحِشَ لَا یَکُونُ صَدِیقاً
در کلامتان از فحش استفاده نکنید چرا که فحش و بدزبانی زیبنده ما خاندان و شیعیان ما نیست و انسان فحاش شایستگی و لیاقت دوستی ما را ندارد .
کسانی که در صحبت کردنشان هر ناسزایی را به زبان می آورند ،آگاه باشند که اینها را با اهل بیت علیهم السلام کاری نیست و نباید دیگر نام مبارک ایشان را بزبان بیاورند چرا که دوستی با ایشان لیاقت میخواهد و بد زبان و احش این لیاقت را ندارند
مستدرک الوسائل ج12 ص82



قال علی علیه السلام : «مَنْ اسْتَغْفَرَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ کُلَّ یَومٍ سَبْعاً وَ عِشْرِینَ مَرّةً کَانَ مِنَ الَّذِینَ یُسْتَجَابُ لَهُم وَ یُرْزَقُ بِهِم أهْلَ الأرْضِ»
یعنی هرکس روزی بیست و هفت مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات طلب غفران و آمرزش کند، از کسانی خواهد بود که دعایشان مستجاب است و اهل زمین به واسطه ایشان روزی داده می‌شوند. این اثری است که طلب مغفرت برای مؤمنین دارد.
دعا کردن در حق دیگران برکات زیادی دارد و به انسان وسعت وجود میدهد و خود خواهی را از انسان دور می کند و ارزشی به انسان میدهد که میشود واسطه فیض حق و خدا هم خواسته او را اجابت میکند
غررالحکم ، ص240



پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اَلا اُنَـبِّـئُـکُمْ بِخیارِکُمْ؟ قالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ اَحاسِنُـکُم اَخْلاقا اَ لْمُوَطِّـئُونَ اَکْنافا، اَ لَّذینَ یَأْلِفونَ وَ یُؤْلَفون

آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق‏ترین شما، آنان که نرمخو و بى‏آزارند، با دیگران انس مى‏گیرند و از دیگران انس و الفت مى‏پذیرند.

یکی از مهمترین صفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خوش اخلاقی و گشاده رویی ایشان بود و خداوند متعال خطاب به پیامبر میفرماید : اگر نرم خو و مهربان نبودی همه از گرد تو پراکنده میشدند_بسیاری از ما به دنبال این هستیم که در بین مردم و جمع محبوب باشیم ولی از بخشش لبخندی به دیگران دریغ می.ورزیم یادمان باشید بهترین مردم از نظر بهترین مردم کیست؟

بحارالأنوار، ج 71، ص 396، ح 76









[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]